نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
اوریانا فالاچی (١٩٢٩_٢٠٠۶ ) روزنامهنگار ، نویسنده و مصاحبهگر برجسته ایتالیایی متولد شهر فلورانس که در سن ۷۷ سالگی در همان شهر درگذشت. معروفیت وی بیشتر به دلیل مجموعه مصاحبههای مفصل و مشهوراو با رهبران سرشناس دنیاست
همانطور که از عنوان کتاب پیداست، متن آن پیرامون مکالمات بین یک مادر باردار با جنینی ست که در بطن خود دارد. با اینکه کودک هنوز وجود خارجی ندارد، مادر با او صحبت میکند، احساساتش را با او در ميان میگذارد و برای تصمیم گیریهایش از او نشانه میخواهد.ضمن اینکه به مراقبت های بارداری میپردازد و نگران استقلال خویش است، در خلال گفتگو هایش دنیایی را که قرارست کودک در ان زندگی کند و مشکلاتی که با آنها روبرو خواهد شد را به او گوشزد میکند، از بیرحمی ها و مصائب آن میگوید. صاحب نظران بر این باورند که فالاچی در این کتاب بیشتر از این که از لحاظ کیفی به نگارش ادبی متن پرداخته باشد، به دغدغه ی زنان و مسائل جنسیتی اشاره داشته. نکته مثبت و جالب این کتاب، ایجاد حس همزاد پنداری هنگام خواندنش میباشد.به گفته ی مخاطبین،با مرور گفتگوی مادر با جنین،حس و حال مادر باردار به خوبی القا می شود. جملات آغازین کتاب جذابیت خاص خود را دارد: «امشب به هستی ات پی بردم.درست مانند قطره ای از زندگی که: از هیچ سرچشمه گرفته.با چشمان باز، در ظلمت و ابهامی مطلق دراز کشیده بودم. ناگهان در دل ظلمت و تاریکی جرقه ای از اطمینان و آگاهی درخشیدن گرفت. تو آنجا بودی، تو وجود داشتی. ضربان قلبم از حرکت باز ایستاد و وقتی که دوباره تپش و ضربان نامرتب و آشوب گرانه آن را شنیدم احساس کردم که تا حلقوم در ژرفی سهمگین و مخوف از تردید و دو دلی فرو رفته ام. با تو حرف می زنم اما تمام تار و پودم را وحشت آزار دهنده ای فرا گرفته است.»
در جایی فالاچی به مسئله جنسیتی میپردازد: «آخر چگونه یک مرد که قادر به حامله شدن نیست، میتواند احساسِ زنی را درک کند که کودکی در شکمش دارد؟» «پدرت برای بار دوم تماس گرفت. صدایش میلرزید. میخواست مطمئن شود که دکتر حاملگیام را تأیید کرده است یا نه. به او گفتم که حامله هستم. دوباره از من پرسید: «کِی کار را تمام میکنم؟» من هم برای بار دوم تلفن را رویش قطع کردم.
سپس از اصرار پدر برای سقط جنین و نارضایتی مادر برای از دست دادن فرزند میگوید.از سختی جدا شدن از کودکش که هنوز زاده نشده اما با تمام وجود آن را حس میکند و هرلحظه به گفتگو با وی میپردازد. این بخش از کتاب این حس مادر را که بعد از از دست دادن آن کودک چه بر سر او خواهد آمد، را به مخاطب منتقل میکند. هرچند که این کتاب سرشار از احساسات زنانه ست،اما خواندن آن صرفنظر از مقوله جنسیت،خالی از لطف نیست.
.
معرفی و تحریر:پریسا توکلی
زیر پوست شهر(3)
بعد از اینکه روی صندلی جا گرفت. دوباره سراغ گوشی رفت . پیام بابا را باز کرد ، نوشته بود: تورو خدا ، کار این شرکتِ کوفتی و قبول کن وگرنه ، صاحبخونه این ماه ، با خِفَت بیرونمون میکنه...
رقیه، صفیه، حلیمه، جمیله، منیره و عیال بنده حمیده شش دختر کرم بودند که به ترتیب با معصوم،محمود، منصور، مهرجو، این بنده کمترین، موعود، ازدواج کرده بودیم وهمگی ساکن عمارت کَرم بودیم تو همه دامادا، من تنها دامادی بودم که کچل نبودم و بقیه یا زلفعلی و یا فقط یک نوار باریک دور گوششون مو داشتند.
داستان کودک بستنیِ غوله مناسب گروه سنی الف
بسیار زیبا و روان تحریر شده و از خواندن آن لذت بردم