اول کسی که ازچیستی پرسش
گری کرد وهستی رابه چالش کشید،افلاطون بود،ازکلمه ومتن واندیشه ورزی ،افلاطون با
گرایش شهودی وعرفانی شاعران
راازمدینه بیرون کردوارسطو با
اندیشه ای انالوگ،ازشعرجانانه
دفاع کرد .واین ریشخندتاریخ بود.
به چالش کشیدن اندیشه ومتن
که نسیم ان اندکی به شرق وزیدن گرفت،والبته نه به تمامی
درکلام ومنطق نکته هایی گرفتیم وازاندیشه ی زیبایی
شناسانه ودرموسیقی وهنرهای
تجسمی وبوطیقای شعر،نه،
یونان وغرب،ااستتیک،وهنرزیبا
رادرتشریح اناتومی وتناسب و
حدوسط ارسطویی،در« دیسک
اندازمیرون» درک کردندوما،
تندیس های انتزاعی ودرونی
بابل را.
درهزاره ی پیش فردوسی،خرد راتاج سر دانش دانست،همان
خردگوهرین،گمشده ی امروزبشر
را….خردبرسردانش افسر بود…
تامولوی وحافظ که : عاقلان
نقطه ی پرگاروجودندولی
عشق داندکه دراین دایره
سرگردانند…
وما درمتون قدمایی،نقدادبی
داشته ایم،اما نه مدون وتئوریک.
بلکه به هیئت شعر،نقدشعرداشته ایم.فردوسی : نگه کردم این نامه
سست امدم……بسی بیت نا
تندرست امدم…ابوسعیدابی الخیر ازتفکیک طلا ازخاکروبه ها
گفت ونقدراهمان سره کردن و
خلوص طلای ناب ،کلام،دانست.
عین القضاه درتمثیل ،اینه ، اش
دراندوران متن رابه چالشی ،
هرمنوتیک کشاندکه هرکسی در
اینه تصویرخویش بببندوبه
تعداداینه ها تصویردرانها منعکس است.با ورود مدرنیته و
عصرمشروطه نقدسیاسی ونقد
جامعه شناختی وتاریخی باب
شد.و« کریتیکا » را قریتیقا
خواندند،نقدهای میرزااقاخان
کرمانی وطالبوف واخوندزاده
نوشته شداما این باربه شکلی
استدلالی،ومنطقی.بامدرنیسم،و
دانشگاه نسل اکادمیک به میدان
امدند….مسکوب،،زرین کوب. و
دستغیب.والبته محمدحقوقی هم درادامه کارارزنده اش رادر
« شعرزمان ما» اغازکرد.
درمقایسه باروزگاری که نقدادبی
قوی وپیشرو نداشته ایم ونقداز
سویه های تاریخی ومولف محور
فراتر نمی رفت،درغیاب فلاسفه
وتئوریسین ها ،نیما بناچارخود
باخویشکاری ادبی ،شعرخویش
راشرح ونقدمی کردودرغرب اما
نظریه پردازان بانقدرمانتیک ها
راه رابرسمبولیسم ادبی گشودند.
باپدیدامدن فرهنگهای مشترک،
ونزدیکی ذهنی ادمیان درطیف
جدیدی ازرنگ هاوعرف های
شناور درخرده فرهنگ ها،ادبیات
راکه باپل ارتباطی به فلسفه پیوند خورده،ازویژگی های بوم
زیست انسان دورکرده وکریدوری
ادبی وجهانی را ایجادکرده تامتون ادبی ودرپی ان نقدادبی ،بامتر ومعیارهای مشترکی درگیر
شوند.
نمادها ونشانه هایی ازبی عملی وگمگشتگی وحسی ازبی هویتی،
مولفه هایی تازه اندکه ادبیات
امروزجهان ونقدانهارابه چالش می کشد.
اهمیت کارفیض شریفی درچنین
روندی قابل اعتناست.و این بلحاظ کمیت نقدونظرهای او
نیست،شرح وبسط های دقیق
ایشان برغزل وشعر امروز،از
نمونه ی اموزشی موجزترین و
مدرن ترین متون ادبیات فارسی
اند.همچنین شرح وبسط هاو
تاویل های هنرمندانه اش براثار
اسماعیل خوئی ونقد غزل سیمین بهبهانی،درکشف ظرفیت
های زبانی غزل ستودنی ست.
تداوم پروسه ی نقدزمان ما،از
محمدحقوقی،ضرورتی تاریخی،
ادبی بود که استادشریفی ان را
درک کردودر شعر وداستان ،به
ان پرداخت.نقدی که بافراروی
ازسویه های بلاغی ونحوی متن
مولفه ها ومفاهیم روانشناختی
فلسفی وعرفانی رادستمایه ی
کارخویش قرارداده است.
شریفی ازجهات توجه به نمادها
ونشانه شناسی ازواژگان درسود
حستن شاعران وداستان نویسان
ازبیان محاوره ولحن وتشریح
شعرچندساحتی به شناخت های
بدیعی ازمتون ادبیات فارسی دست یافته است.کارسنرگ ایشان ازلحاظ کمی وکیفی در
معرفی مکتب های ادبی ایران و
جهان،ستودنی ست.
لهراسب زنگنه
اذر ماه ۱۴۰۰
اهواز
چرادرادبیات غرب ،هرعصری
« ملزومات ادبی» خویش رابه
همراه داشته ،واینجا نه،!؟
پروسه ی نقد ازمولف خدایی به
متن سالاری وخواننده محوری،و
نقد ازتک صدایی به همه صدایی
وتاویل ،هرمنوتیک حرکت کرد.
ازدهه های ۵۰ و ۶۰ میلادی تاحالا
نقدهای فوکو ورولان بارت متون
ادبی راپشتیبانی کرده اند.امروز
درپشت سرشاعران ونویسندگان
ما چه کسانی ایستاده اند؟ !
بعدازگذشتن ازنظام بورژوایی
متکی به اقتصادبازارازاد درقرن
۱۸ و۱۹ ،که ملزومات ادبی اش ،
سبک رئالیسم بودوزولا وبالزاک
ازنمادهایش بودند،دراول قرن۲۰
واردعصرسرمایه داری شدند.که از ملزومات ادبی ان همان مدرنیسم بوداما پروسه ی سرمایه داری چندملیتی وبازار
مشترک غرب،جامعه مصرفی را
موجب شدوظهورجهانی شدن و
بازارجهانی که ازمحصولات ان
ادبیات پسامدرنیسم بود.
مدرنیسم خودبیگانکی رابرای ما
به ارمغان اورد وپسامدرنیسم هم مارادچارروانپریشی وگم
گشتگی کردکه ازنمادهای ان گم
کردن نشانه ها ونماد بی عملی
است.،وحیرت ….که درادبیات
امروز ودرداستان ونقدادبی بروز
وظهوردارد.چنین روندی ،موجب
پیدایش مولفه ها وپارامترهای
تازه تری درمتون ادبی عصرشده
که نقادان هم به انها پرداخته اند
ارسال دیدگاه