گفتگوی علمی و ارائه مقالات...

گزارشی از گفتگویی علمی با دکتر طالب مؤذنی دانشمندایرانی و عضو هیأت تحریریه رسانه

چندی پیش برای ارائه مقاله در کنفرانس تابستانه انتقال حرارت ASME به مینیاپلیس رفتم. در مدت 4 روزی که آنجا بودم...

گزارشی از گفتگویی علمی با دکتر طالب موذنی دانشمند ایرانی و عضو هیات تحریریه رسانه

 

 

چندی پیش برای ارایه مقاله در کنفرانس تابستانه انتقال حرارت ASME به مینیاپلیس رفتم. در مدت ۴ روزی که آنجا بودم علاوه بر حضور در کنفرانس و ارایه مقاله، دیداری هم از دانشگاه مینسوتا (University of Minnesota) – (یو آف ام) داشتم و با یکی از اساتید سرشناس برق این دانشگاه صحبت کردم. به لحاظ اهمیت علمی که این دیدار برایم داشت و اینکه شاید دیداری یک بار در عمرم باشد بر آن شدم شرحی از این گفت و گو با ذکر برخی جزئیات ارایه کنم. امیدوارم برای خوانندگان دانشگاهی جالب باشد.

دانشگاه مینسوتا

دانشگاه مینسوتا به لحاظ اندازه ششمین دانشگاه بزرگ آمریکا و به لحاظ تحقیقاتی جزو ۱۰ تای اول آمریکا است. همچنین در برخی رده بندی های علمی در ردیف ۲۹ جهان قرار دارد. آنچه مرا بیش از همه به تماس با این دانشگاه ترغیب کرد قوت علمی و پژوهشی این دانشگاه بود. کالج علوم و مهندسی این دانشگاه هر سال بیش از ۱۰۰ میلیون دلار فاند پژوهشی به دانشگاه می آورد. در ۵ سال گذشته ۵۳۸ دیزکلوژر و ۱۱۵ پتنت داشته و ۹ شرکت نوپا تأسیس کرده است. تنها در بخش برق ۷ گروه پژوهشی فعال دارد و تنها در گرایش مخابرات و پردازش سیگنال ۱۲ استاد پژوهشگر هستند که حقیقتاً بی نظیر است.

تماس با اساتید

به لحاظ علمی (نه در گذشته و نه در حال) خودم را در سطحی نمی دیدم که بخواهم با اساتید این دانشگاه کار کنم. اما به خاطر داشتن یک ایده علمی، ایده آل دیدم که آن را با یکی از اساتید این دانشگاه در میان بگذارم و رو در رو روی آن بحث کنم. در این هفت سال این سومین بار بود که ایده ای علمی داشتم و به تعدادی از اساتید به این منظور ایمیل می زدم که می خواهم با همکاری با شما روی ایده ام کنم. بارهای اول و دوم از ده ها استاد فقط یکی پاسخ داد اما این بار تمام ۷ استادی که ایمیل زدم جواب دادند. نمی دانم به خاطر این بود که این بار گفته بودم آمده ام کنفرانس بدهم، یا به خاطر خود ایده بود یا اینکه مثل ما ایرانی ها که هرگاه کسی به شهرمان می آید خوب جوابش می دهیم.

عنوان ایمیل گذاشتم “یک ایده ی مالتی پلکسینگ”. سطر اول را خودم معرفی کردم، سطر دوم موضوع ایده، سطر سوم قابلیت ایده و سطر چهارم علاقمندی به همکاری با آن استاد و دیداری حضوری جهت بحث کردن و نهایتاً سطر پنجم نوشتم که برای کنفرانس به اینجا آمدم و تا چهارشنبه عصر هستم. از یک ساعت تا چهار روز بعدش پاسخ های مختلفی گرفتم. یکی گفت که وقتی برای این پروژه ندارم، دیگری گفت، منبع مالی (فاند) برای کار ندارم، بعدتری گفت نه وقت دارم و نه فاند. یکی دیگر گفت دارم می روم سفر. استادیاری گفت که این هفته نیستم ولی می توانیم دیدار از دور داشته باشیم و با اسکایپ یا ایمیل با هم ارتباط داشته باشیم. استاد ایرانی گفت متأسفانه مشغول کارهای اداری (اجرایی) هستم و وقت خیلی کمی برای پژوهش خارج از نظارت بر پروژه های دانشجویی ام دارم. و بالاخره استاد برجسته (Distinguished Professor)، پرفسور Parhi پاسخ داد که بین ساعت ۱۱ تا ۳ آزاد هستم و شماره داد که وقت ست کنم یا اینکه استاپ بای کنم.

پرفسور مصطفی کاوه

ایشان سمت Associate Dean در امور تحقیقات و برنامه ریزی کالج علوم و مهندسی این دانشگاه دارد. پرفسور و ریاست قرن (Centennial Chair Professor) بخش مهندسی برق و کامپیوتر این دانشگاه است. از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۵ رییس بخش برق و کامپیوتر بوده و چندین سال ریاست جامعه پردازش سیگنال IEEE بر عهده داشته است و دارنده بهترین جایزه این جامعه بوده است. بیش از ۸۶۰۰ نقل قول (Citation) و ۹۴ مقاله با حداقل ۱۰ Citation دارد.

در وب سایت دانشگاه دیدم که اگر می خواهید با دانشگاه همکاری پژوهشی داشته باشید با ایشان تماس بگیرید. به خاطر این، اول از همه به ایشان ایمیل زدم. اول همان صبح از یک طرف از سایت لینکداین که بازدیده کننده ها را نشان می دهد دیدم که یکی از بازدیدکننده ها از صفحه Dean همین دانشگاه است و از طرف دیگر دیدم که ایشان به ایمیلم پاسخ داده است.

پرفسور Parhi

از دانش آموختگان PhD دانشگاه برکلی، کالیفرنیا در سال ۱۹۸۸ است و اکنون از اساتید بارز (Distinguished Professor) دانشگاه است که در سال ۱۹۹۵ به درجه پرفسوری رسیده است. ۶ جایزه و مدال از سازمان های علمی معتبر مثل IEEE و NSF دریافت کرده است. بیش از ۱۰ هزار Citation دارد و ۱۹۰ مقاله با هر کدام حداقل ۱۰Citation دارد. یک کتاب درسی (Text) و یک کتاب مرجع (Reference) دارد.

قرار شد ساعت یک عصر ایشان را در دفتر خود ملاقات کنم. تصمیم گرفتم که ایده را کاملاً برایش توضیح دهم چه درست باشد و ارزش پتنت داشته باشد و شریک شدن با ایشان که برایم افتخاری بزرگ بود و چه اینکه نادرست و یا کم ارزش باشد که ارزش ادامه دادن نداشته باشد. لذا خودم را مثل کسی که جلسه دفاع دارد آماده کردم و حدس می زدم که این میتینگ بیش از یک سال طول بکشد.

شرح گفت و گو

درب اتاقش باز گذاشته بود وارد شدم سلام کردم، بلند شد دست داد و احوالپرسی کردیم. ابتدا از ابراهیم سراغ گرفت. گفت اینجا درس می خوانده است، آنجا چطوری است و روی چه موضوعی کار می کند؟ گفتم ۲ تا درس با ایشان داشته ام و تا آنجا که خبر دارم بیشتر تدریس دارد تا تحقیق. یکی از دوستانم تزش با ایشان کار کرده، در زمینه Cognitive Radio بوده و یکی از مقالاتش در ژورنال IEEE Trans. Vehicular Technology زیر چاپ است. گفت من هم همینطور فکر می کردم که تدریس کند.

بعد از آن از بزرگی دانشگاه و اینکه جزوه ۱۰ تای اول آمریکاست و بیشت از ۵۰ هزار دانشجو دارد گفت. آنگاه از وضعیت خودم پرسید و اول از همه اینکه هنگام تحصیل با کی کار می کرده ام. اسم استادم پرسید. پرسید از شرکت های کوال کام و برادکام تاحالا مصاحبه داشته ای؟ با خودم گفتم ما کجا کوال کام کجا و به ایشان گفتم نه. پرسید خوب حالا می خواهی از چه بگویی؟

شروع کردم ایده را توضیح دادن. تمام که شد دیدم سؤالی نپرسید و تنها هنگام توضیح دادنم گوش می داد و سرش را به نشانه فهمیدن تکان می داد. ادامه دادم و گفتم چند سال پیش که ایده مشابهی داشتم وقتی به یکی از اساتید دانشگاه توضیح دادم گفت می تواند برای چند ماه مرا اینجا نگه دارد و با حمایت مالی روی آن ایده کار کنم، اما الآن نمی دانم وضعیت چگونه است. جواب داد تو الآن در شرایط خوبی نیستی و با ویزای F2 شرایط خوبی نداری. من هم هیچ فرصت مالی جهت عرضه کردن (Offer) به تو ندارم. سپس پرسید مقاله در چه ژورنالهایی داری؟ گفتم ۲ تا در IEEE. Trans. Instrumentation & Measurement ، فوراً گفت، ژورنال خوبی نیست، … دیگه؟ یکی در IEEE Trans. Consuming Electronics باز گفت خوب نیست، این را کسی درنظر نمی گیرد. گفتم یکی هم در Electronics Letters IET . گفت این هم پایین است. دیگر رویم نشد بقیه اش را بگویم. مثال زد که IEEE Trans. Communications و IEEE Trans. Wireless Communications و IEEE Trans. Vehicular Technology خوب است. اگر یک مقاله در مورد OFDM در ژورنال IEEE Trans. Communications داشتی با کوال کام مصاحبه داشتی.

از همسرم پرسید که چه می خواند و کی تمام می کند. گفت دانشگاه نوادا، لاس وگاس دانشگاه پایینی است. گفتم بعضی نمی توانند باور کنند که لاس وگاس دانشگاه دارد.

پرسید نقطه قوتت چیست؟ تئوری، شبیه سازی، آزمایش و ….؟ گفتم تئوری. سراغ کامپیوترش رفت و سایت IEEE را باز کرد و پرسید فامیلت چیست؟ اسمم یادش بود هر دو را وارد کرد و سرچ کرد. دامنه سرچ را فقط به ژورنال محدود کرد، گواینکه اصلا کنفرانس را به رسمیت نمی شناخت. دیدم که خوشبختانه یکی دیگر از مقالات ژورنالی ام هم در همان روزها بیرون آمده است. مقاله اولی را باز کرد و گفت این در مورد چیست و می خواسته ای چه کار کنی. برایش شفاهی توضیح دادم. قانع کننده نبود قلم و کاغذ برداشت و خواست دقیق با جزئیات برایش توضیح بدهم. چند سؤال هم پرسید؟ خدا را شکر یادم نرفته بود که چهار سال پیش در آن مقاله چه کرده بودم. از جلسه دفاعم سخت تر بود. رفت سراغ بعدی. گفتم این یکی کالیبریشن است و بیشتر آزمایش است تا تئوری. البته معادلاتی داشت ولی خیلی جنبه پردازش سیگنال نداشت و قطعاً از نظر ایشان چیزی محسوب نمی شد. از آن گذشتم. به نویسنده های بعدی مقالاتم هم نگاه کرد و یکی یکی پرسید.

پرسید مقاله امروزت در این کنفرانس حتماً در همین مورد بوده است؟ گفتم بله این کار ادامه همان پروژه دکترایم بوده ولی از زاویه دیگری به آن پرداخته ام. پرسید دیگر چه کاری کرده ای؟ پردازش تصویر کار نکرده ای؟ گفتم نه، فقط در مورد تخمین نسبت سیگنال به نویز چند مقاله نوشته ام.

برگشت به ایده مورد بحث. خواست که آن را روی کاغذ بیاورم. اما قبل از آن پرسید که آیا سرچ کرده ای که تاکنون منتشر نشده است. گفتم یک هفته گشته ام و مطمئن شده ام که تاکنون مطرح نشده است. همزمان که می نوشتم، هم گوش می کرد و هم نام توابعی که استفاده کرده بودم را سرچ می کرد و آنها را تطبیق می داد. آنقدر تیز بود که اول هر چه می گفتم، آخرش را متوجه می شد و می دانست که می خواهم چه بگویم. بدون توضیح، فرمول می نوشتم و اصلاً نیاز به اقامه دلیل نداشتم. تنها یک ایراد گرفت که این فیلتر آنالوگ است و زیاد جذاب نیست اما مشکلی ندارد چون خیلی راحت می شود به دیجیتال تبدیلش کرد و حالا برای استپ اول خوب است. گفت چه مزیتی دارد؟ برایش توضیح دادم و مزیتش را ثابت کردم. نهایتاً گفت که معنی می دهد ( Make sense می کند) و ادامه داد که پیش زمینه (Background) پردازش سیگنالت خوب است. پرسید آن را شبیه سازی هم کرده ای گفتم بله. گفت اگر روی کامپیوترت هست می توانی بروی از هتل برایم بفرستی. هتل دور است؟ با چه آمده ای؟ گفتم، رسیدم وگاس می فرستم. گفت می توانی به صورت پاورپوینت ارایه کنی.

این را هم گفت که مشکل ایده های جدید استانداردهاست. استانداردها مانع آن می شوند که هر ایده جدیدی وارد صنعت شود و عملی شود. اما این ایده ها برای مقاله خوب است. مثالی زد که یک دانشجوی مصری داشته که ایده ADSL سه خطه داده که بخشی از پروژه دکترایش بوده است. مقاله اش را هم همان موقع آنلاین پیدا کرد و نشانم داد. همچنین اضافه کرد که در نوشتن مقاله، ارایه خیلی مهم است. تحلیل قوی است که خواننده را اکسایت می کند و بیشتر به خاطر پایین بودن کیفیت است که مقالات رد می شوند.

ضمن ابراز خوشحالی از این دیدار دست داد که خداحافظی کنم، بلند شدم که بروم که گفت پس به دنبال این هستی که حداقل یک شش ماهی بتوانی ویزایی بگیری؟ گفتم، هدف اصلی ام پیش بردن این ایده و توسعه دادن آن است. ویزا چیز دوم است. حتی اگر در ایران هم بودم دوست داشتم با شما در تماس باشم با ایمیل یا هر راه دیگری و روی این ایده کار کنم. گفت، رزومه ات را برایم بفرست تا به چند نفر بدهم. همانجا بهش دادم و آن را باز کرد و گفت مقالات بسیاری (A lot of) داری، … شبیه سازی ها و نتایج این ایده را برایم بفرست. فعلاً باید تفاهم (Understanding) کنیم، تفاهم طول می کشد، Understanding پروسه طولانی است. پرسیدم نمی توان روی این ایده، پروپوزلی بنویسیم؟ بدون درنگ گفت، فاند نمی گیرد باید روی آن کار شود و مزیت هایش ثابت شود.

بالاخره پس از یک ساعت و ۱۰ دقیقه خداحافظی کردم. چند دقیقه بعد چک میل کردم و دیدم لینک مقاله ای مرتبط با تئوری آن ایده برایم فرستاده و نوشته:

This paper may be of interest

نمی دانم این ایده کوچک مرا به جایی کوچ دهد، اما یک کار علمی برای خودم چاق کردم. یک گفت و گو بیشتر نبود. اما استادی دیدم (یا بهتر است بگویم استاد استادم را دیدم) که بدون آنکه در قبالم مسئولیتی داشته باشد و یا به خاطر من نفعی ببرد و یا حتی نیازی به چنین مقالاتی یا پتنت هایی (به فرض که این ایده به این محصولات برسد) – که خود ده ها نمونه از اینها دارد-، خوشش می آید و خودش می رود مقاله پیدا می کند و برای شاگرد می فرستد و نتایج کار را هم می خواهد.

دکتر طالب مؤذنی: دانشمند ایرانی و دکترای تخصصی برق و مخابرات…