نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
یادداشتی بر درام ” سیاوش ” درام ( یا Drama به معنای کار پایان یافته) در اصطلاح به نمایش در آوردن و به صحنه آوردن اعمال و خصلت های نهانی و آشکار آدمیان در موقعیتی بحرانی و ویژه را گویند. داستان سیاوش، نمایشی است با پایانی حزن انگیز که در آن قهرمان داستان به ظاهر شکست می خورد و کشته می شود ولی در نهایت او چیزی برای کارگردان های مرگ باقی نمی گذارد. ریشه های تراژدی رمانتیک را باید در آثار اوری پید در چهارصد سال پیش از میلاد جست و جو کرد. او با شوریدگی ابعاد روانی شخصیت ها و توجه به زن ها را مد نظر داشت. از آثار او می توان : ایون، مده آ و زنان تروا را نام برد . مهرداد بهار بر این باور است که درام های شاهنامه مثل رستم و اسفندیار، رستم و سهراب ،سیاوش و غیره از سبک تراژدی های یونان اثر پذیرفته، چرا که این نوع درام ها در داستان های ایرانی هیچ پیشینه ای ندارد. او ریشه ی این تاثیرپذیری را مربوط به دوره ی سیصد ساله ی تسلط مستقیم یا نامستقیم یونانی ها در ایران می داند. فردوسی از این توانایی برخوردار بوده که تراژدی را که ریشه در پیش – دهش نمایش نامه نویسی یونانی داشته به طرز شایسته ای با همان شیوه در شاهنامه بگنجاند. هیچ یک از درام های فردوسی در شکوهمندی صحنه ها و گستردگی درونمایه ها در نصاب درام ” سیاوش ” نیست. در این تراژدی، موتیف های، عشق ،عشق ممنوع، نیرنگ، آزمونه های اساطیری و دینی، انتقام، تبعید خودخواسته، ارتباط میان پسر و پدر و بی گناهی را به صحنه آورده است. بازیگر اصلی این تراژدی در واقع سرنوشت است که انواع اشخاص را مثل مده آ ،پرومته ،ادیپوس، سهراب ،سیاوش ، هملت و شاه لیر را به میدان گسیل می کند تا رنج بکشند، ستم ببینند ، مبارزه کنند ،تا از غیرممکن، ممکن بسازند، اما در نهایت آنها در می یابند که باد کاشته اند و باید طوفان درو کنند. داستان سیاوش برای نمایش در صحنه نوشته شده است و تا آن جایی که به یادم می آید کسی به این عرصه وارد نشده است که ژرفای نمایشی این اثر پرشکوه را آماده کند و به میدان بیاورد. این نمایش نامه از هنگام ورود سیاوش، فرزند کاووس، شاه خیره سر کیانی به پایتخت و آیین استقبال از او آغاز می شود. رستم پس از تولد سیاوش، او را به زابل می برد و راه و رسم پهلوانی ، فرهیختگی و رزم و بزم را به او می آموزد و بعد از هفت سال برای دیدن پدرش، کاووس، شرفیاب می شود. فاجعه در همین جا کلید می خورد. سودابه، همسر جوان کاووس شاه، دختر شاه هاماوران، که هفت سال در کمین سیاوش نشسته است با دیدن او داغ اش تازه تر می شود اما سیاوش رعنا و خوش هیکل و زیبا و خردمند که درس پاکدامنی را از رستم آموخته تسلیم خواسته های سودابه نمی شود. سودابه زن آبستنی را می خرد تا او جنین خود را بیندازد. به واسطه ی این کار شومناک دو کودک به خشت می افتند. کودکان سقط شده را به بالین سودابه که خود را به بیماری زده می برند و او پیش کاووس این جنایت را نتیجه ی اعمال زشت سیاوش می داند. با این که کاووس بر اثر شواهدی متوجه می شود که این کارها توطئه ی سودابه است، سیاوش را برای اثبات بی گناهی اش مجبور می کند که از میان آتش بگذرد. سیاوش می پذیرد و از این آزمون سرافراز بیرون می آید. سیاوش پس از چندی داوطلبانه برای دور ماندن از خیره سری های کاووس و وسوسه های سودابه برای مقابله با افراسیاب به سوی توران زمین می رود و افراسیاب را شکست می دهد. افراسیاب برای حسن نیت و تضمین صلح گروگان هایی به نزد سیاوش می فرستد و سیاوش صلح را می پذیرد و از دیگر سو کاووس از سیاوش می خواهد که گروگان ها را بکشد اما سیاوش به خاطر برقراری صلح و پیمانی که با افراسیاب بسته کشتن گروگان ها نمی پذیرد و در نهایت به توران پناهنده می شود. سیاوش در آن جا با جریره، دختر پیران ویسه ، وزیر خردمند و دانشمند افراسیاب و فرنگیس، دختر افراسیاب ازدواج می کند. از جریره، فرود و از فرنگیس، کی خسرو زاده می شود. افراسیاب به سیاوش پیشنهاد می کند که هر شهری از توران می خواهد تا به او بسپارد ولی او تصمیم می گیرد که دو شهر در توران به نام های کنگ دژ و سیاوش گرد را بنا می نهد. افراسیاب این دو شهر را مکان ستون پنجم حکومت ایران می داند. به همین دلیل این دو شهر زیبا را برای توران زمین خطری جدی می داند. شارستان های برپا شده، سرنوشت محتوم این پهلوان تبعیدی را رقم می زنند. به تحریک گرسیوز که در بازی چوگان از سیاوش شکست خورده است، سیاوش را سر می برند و رستم به خونخواهی به جنگ تورانی ها می رود و دست به خرابی و قتل عام می زند. در نهایت فرنگیس و کی خسرو با تلاش یکی از پهلوانان ایرانی به نام گیو به ایران می روند. کی خسرو پس از مدتی، بر تخت می نشیند و سال های طولانی بر ایران حکمرانی می کند. نویسنده: #فیض شریفی استاد فیض شریفی نویسنده و شاعر معاصر استاد دانشگاه و تحلیل گر ادبی
یادداشتی بر درام ” سیاوش ”
درام ( یا Drama به معنای کار پایان یافته) در اصطلاح به نمایش در آوردن و به صحنه آوردن اعمال و خصلت های نهانی و آشکار آدمیان در موقعیتی بحرانی و ویژه را گویند. داستان سیاوش، نمایشی است با پایانی حزن انگیز که در آن قهرمان داستان به ظاهر شکست می خورد و کشته می شود ولی در نهایت او چیزی برای کارگردان های مرگ باقی نمی گذارد. ریشه های تراژدی رمانتیک را باید در آثار اوری پید در چهارصد سال پیش از میلاد جست و جو کرد. او با شوریدگی ابعاد روانی شخصیت ها و توجه به زن ها را مد نظر داشت. از آثار او می توان : ایون، مده آ و زنان تروا را نام برد . مهرداد بهار بر این باور است که درام های شاهنامه مثل رستم و اسفندیار، رستم و سهراب ،سیاوش و غیره از سبک تراژدی های یونان اثر پذیرفته، چرا که این نوع درام ها در داستان های ایرانی هیچ پیشینه ای ندارد. او ریشه ی این تاثیرپذیری را مربوط به دوره ی سیصد ساله ی تسلط مستقیم یا نامستقیم یونانی ها در ایران می داند. فردوسی از این توانایی برخوردار بوده که تراژدی را که ریشه در پیش – دهش نمایش نامه نویسی یونانی داشته به طرز شایسته ای با همان شیوه در شاهنامه بگنجاند.
هیچ یک از درام های فردوسی در شکوهمندی صحنه ها و گستردگی درونمایه ها در نصاب درام ” سیاوش ” نیست. در این تراژدی، موتیف های، عشق ،عشق ممنوع، نیرنگ، آزمونه های اساطیری و دینی، انتقام، تبعید خودخواسته، ارتباط میان پسر و پدر و بی گناهی را به صحنه آورده است. بازیگر اصلی این تراژدی در واقع سرنوشت است که انواع اشخاص را مثل مده آ ،پرومته ،ادیپوس، سهراب ،سیاوش ، هملت و شاه لیر را به میدان گسیل می کند تا رنج بکشند، ستم ببینند ، مبارزه کنند ،تا از غیرممکن، ممکن بسازند، اما در نهایت آنها در می یابند که باد کاشته اند و باید طوفان درو کنند.
داستان سیاوش برای نمایش در صحنه نوشته شده است و تا آن جایی که به یادم می آید کسی به این عرصه وارد نشده است که ژرفای نمایشی این اثر پرشکوه را آماده کند و به میدان بیاورد.
این نمایش نامه از هنگام ورود سیاوش، فرزند کاووس، شاه خیره سر کیانی به پایتخت و آیین استقبال از او آغاز می شود. رستم پس از تولد سیاوش، او را به زابل می برد و راه و رسم پهلوانی ، فرهیختگی و رزم و بزم را به او می آموزد و بعد از هفت سال برای دیدن پدرش، کاووس، شرفیاب می شود.
فاجعه در همین جا کلید می خورد. سودابه، همسر جوان کاووس شاه، دختر شاه هاماوران، که هفت سال در کمین سیاوش نشسته است با دیدن او داغ اش تازه تر می شود اما سیاوش رعنا و خوش هیکل و زیبا و خردمند که درس پاکدامنی را از رستم آموخته تسلیم خواسته های سودابه نمی شود. سودابه زن آبستنی را می خرد تا او جنین خود را بیندازد. به واسطه ی این کار شومناک دو کودک به خشت می افتند. کودکان سقط شده را به بالین سودابه که خود را به بیماری زده می برند و او پیش کاووس این جنایت را نتیجه ی اعمال زشت سیاوش می داند. با این که کاووس بر اثر شواهدی متوجه می شود که این کارها توطئه ی سودابه است، سیاوش را برای اثبات بی گناهی اش مجبور می کند که از میان آتش بگذرد. سیاوش می پذیرد و از این آزمون سرافراز بیرون می آید. سیاوش پس از چندی داوطلبانه برای دور ماندن از خیره سری های کاووس و وسوسه های سودابه برای مقابله با افراسیاب به سوی توران زمین می رود و افراسیاب را شکست می دهد. افراسیاب برای حسن نیت و تضمین صلح گروگان هایی به نزد سیاوش می فرستد و سیاوش صلح را می پذیرد و از دیگر سو کاووس از سیاوش می خواهد که گروگان ها را بکشد اما سیاوش به خاطر برقراری صلح و پیمانی که با افراسیاب بسته کشتن گروگان ها نمی پذیرد و در نهایت به توران پناهنده می شود. سیاوش در آن جا با جریره، دختر پیران ویسه ، وزیر خردمند و دانشمند افراسیاب و فرنگیس، دختر افراسیاب ازدواج می کند. از جریره، فرود و از فرنگیس، کی خسرو زاده می شود. افراسیاب به سیاوش پیشنهاد می کند که هر شهری از توران می خواهد تا به او بسپارد ولی او تصمیم می گیرد که دو شهر در توران به نام های کنگ دژ و سیاوش گرد را بنا می نهد. افراسیاب این دو شهر را مکان ستون پنجم حکومت ایران می داند. به همین دلیل این دو شهر زیبا را برای توران زمین خطری جدی می داند. شارستان های برپا شده، سرنوشت محتوم این پهلوان تبعیدی را رقم می زنند. به تحریک گرسیوز که در بازی چوگان از سیاوش شکست خورده است، سیاوش را سر می برند و رستم به خونخواهی به جنگ تورانی ها می رود و دست به خرابی و قتل عام می زند. در نهایت فرنگیس و کی خسرو با تلاش یکی از پهلوانان ایرانی به نام گیو به ایران می روند. کی خسرو پس از مدتی، بر تخت می نشیند و سال های طولانی بر ایران حکمرانی می کند.
نویسنده: #فیض شریفی
استاد فیض شریفی
نویسنده و شاعر معاصر
استاد دانشگاه و تحلیل گر ادبی
این مطلب بدون برچسب می باشد.