نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
تاج و کی روش و مابقی ماجرا نام ها گاهی بی خود برکسی گذاشته نمی شود .بعضی ها ” تاج ” بر سر دارند و همای سعادت در هرحال بر سر آنها می نشیند . ” کی ” هم به معنی ” شاه ” است و ” تاج ” را به یاد می آورد. ” روش ” را هم ” روشنا و روش و منش ” و امثالهم بخوانید .بی تربیت نباشیم و جور دیگری ” کی روش ” را نخوانیم . ” تاج ” به ” کی ” می آید . تاج تا کنون چه به دست آورده است که پيش از آن به دست نیاورده اند و بعد از او به دست نیاورده باشند . ایران در زمان کی روش سی ام جهان بود ، ولی در زمان اسکوچیچ تا بیست و یک هم آمد . کی روش چی به دست آورده است ؟ که مایلی کهن و امثالهم به دست نیاورده اند ؟ کی روش تا توانست از تیم های صغير و کبیر باخت . او در هرکجای جهان ، یک دو رگه دید ، رفت و آورد و جیب خلایق را خالی کرد و باز هم باخت . باخت که شاخ و دم ندارد .چه یک هیچ از آرژانتین ببازی چه با پرتغال مساوی کنی و حذف شوی ، تو باخته ای با وجود آن که اتوبوس و قطار و منار دم دروازه کار گذاشته باشی ، از تمام تیم های خرد و درشت در کلمبيا و مصر و امثالهم باخته ای ، تو چه در پنالتی باخته باشی و چه داور ترا بازمانده باشد باخته ای چون نتوانسته آی ببری ، چون نتوانسته ای گل بزنی، باخته ای. تو تا کنون چه عنوانی کسب کرده ای .یک بار کره را با نود و چند دقیقه برده ای و فوارد گل زن ات گفته : دستور کی روش بوده که بزنید زيرش، یکی اش گیر من آمد گل کردم … این هم هنر هست که بتوانید با بهترین های آسیا و لژیونرهای کوچک و بزرگ با کم ترین گل و کم ترین برد بمانی . “تاج” و “کی” بی خود دوباره به هم نرسيده اند ، یکی بازیکن به پرتغال صادر می کند و پول می آورد و یکی هم به نان و نوا می رسد . دو شکست خورده یکی در کلمبيا و مصر و یکی با ویلموس و قراردادهای ترکمن چایی و گلستانی، دوباره به هم می رسند . خلاصه اش کنم داستان همین است و همان است که نویسنده ی نمایش نامه ی ” در انتظار گودو ” نوشت :” شکست بخور و بلند شو ، دوباره شکست بخور و دوباره بلند شو .” نوش جان فيض شریفی نوزده ام شهريور ماه ۱۴۰۱
تاج و کی روش و مابقی ماجرا
نام ها گاهی بی خود برکسی گذاشته نمی شود .بعضی ها ” تاج ” بر سر دارند و همای سعادت در هرحال بر سر آنها می نشیند . ” کی ” هم به معنی ” شاه ” است و ” تاج ” را به یاد می آورد. ” روش ” را هم ” روشنا و روش و منش ” و امثالهم بخوانید .بی تربیت نباشیم و جور دیگری ” کی روش ” را نخوانیم . ” تاج ” به ” کی ” می آید . تاج تا کنون چه به دست آورده است که پيش از آن به دست نیاورده اند و بعد از او به دست نیاورده باشند . ایران در زمان کی روش سی ام جهان بود ، ولی در زمان اسکوچیچ تا بیست و یک هم آمد . کی روش چی به دست آورده است ؟ که مایلی کهن و امثالهم به دست نیاورده اند ؟ کی روش تا توانست از تیم های صغير و کبیر باخت . او در هرکجای جهان ، یک دو رگه دید ، رفت و آورد و جیب خلایق را خالی کرد و باز هم باخت . باخت که شاخ و دم ندارد .چه یک هیچ از آرژانتین ببازی چه با پرتغال مساوی کنی و حذف شوی ، تو باخته ای با وجود آن که اتوبوس و قطار و منار دم دروازه کار گذاشته باشی ، از تمام تیم های خرد و درشت در کلمبيا و مصر و امثالهم باخته ای ، تو چه در پنالتی باخته باشی و چه داور ترا بازمانده باشد باخته ای چون نتوانسته آی ببری ، چون نتوانسته ای گل بزنی، باخته ای. تو تا کنون چه عنوانی کسب کرده ای .یک بار کره را با نود و چند دقیقه برده ای و فوارد گل زن ات گفته : دستور کی روش بوده که بزنید زيرش، یکی اش گیر من آمد گل کردم … این هم هنر هست که بتوانید با بهترین های آسیا و لژیونرهای کوچک و بزرگ با کم ترین گل و کم ترین برد بمانی . “تاج” و “کی” بی خود دوباره به هم نرسيده اند ، یکی بازیکن به پرتغال صادر می کند و پول می آورد و یکی هم به نان و نوا می رسد . دو شکست خورده یکی در کلمبيا و مصر و یکی با ویلموس و قراردادهای ترکمن چایی و گلستانی، دوباره به هم می رسند . خلاصه اش کنم داستان همین است و همان است که نویسنده ی نمایش نامه ی ” در انتظار گودو ” نوشت :” شکست بخور و بلند شو ، دوباره شکست بخور و دوباره بلند شو .” نوش جان
فيض شریفی نوزده ام شهريور ماه ۱۴۰۱
تنظیم: رامک تابنده دبیر بخش فرهنگی رسانه.
تنظیم: رامک تابنده
دبیر بخش فرهنگی رسانه.
زیر پوست شهر(3)
استعارههای جهتی در فرشهای محرابی زبانشناسی شناختی یکی از سه دیدگاه مطرح در حیطه زبانشناسی است که در دهههای اخیر پژوهشگران به آن توجه کردهاند. یکی از مهمترین مباحـث زبـانشناسـی شـناختی، معنیشناسی شناختی است که نخستین بار از سوی لیکاف مطرح شد و نگرشی را معرفی کرد که بسیاری از معنیشناسان را مجذوب خود ساخت. […]
شهراد نوین با همین واژه ی " نامیرا " شعر را به سمت اسطوره می برد :" آغاز من ، از چشم گرم تو بود نامیرا جوار آتشکده ای متروک رو به خاموشی و نفس هایی که چوب خط رفتن تو را شماره می کرد زنده می شدم دوباره ...
گنبدی به بلندای هفت قرن(سلطانیه) شهر سلطانيه در محل كنوني دهكده سلطانيه و در ميان خانهاي روستايي ، بناي گنبد سلطان محمد خدابنده («سلطان محمد خدابنده – اولجایتو هشتمین سلطان از سلسله ایلخانان بود…
روزی از سرمان تاج برمی گیرند و روزی دگر تاج بر سرمان می نهند ، این نیز بگذرد