شعر

اشعار”باران حجتی” و “شایان نقدی” شاعران مخاطب رسانه ایرانیان اروپا

دلم عاشقانه های نارس می خواهد! نرسیدن های مدام آدمهایی که تمام نمی شوند...

دلم عاشقانه های نارس می خواهد!
نرسیدن های مدام
آدمهایی که تمام نمی شوند
و خودم
که در تپش پر و خالی می شوم
از بافه ی موهات که آویزان باشی
دلت دندانِ جویدن می خواهد با دو نیش بلند
دلت نعره می خواهد
شیر بزرگی در دلت دور می زند
و قلبت می خواهد بترکد
  از جا که ندارد
  دلم دندانه می خواهد
  که فرو شوم و درآمدنم با خدا
دلم دوری می خواهد دوری بزرگ مسی که بنشینم و بچرخم همواره همواره
دلم بلرزد و سرم گیج از قالی بیرون بزند
از لچک و ترنج چیزی نماند
از مثلث و مربع
همه چیزی دایره باشد
همه چیزی نرم و دور زننده
همه چیزی روبه هم ایستاده
حالا که جمع الاضداد از سرم می گذرد
دلم انار می خواهد
دلم نار
و بلغور عربی که به فارسی بیاید
دلم ترخینه می خواهد و سنگ پا که بتراشم و ببرم پوست های پینه بسته و تند تند یاد مادرم بیفتم
دلم درد می کند خم خم از خُم دور می شوم
و شبهه در سرم می ماند
نماز عصر در ظهر تابستان
و نماز سپیده نزده ی صبح روبه روی هم ایستاده اند
من در رختخواب هرگز غلت نزده ام
صداها را می شنوم
و رفت و آمد ارواح را از پنجره و در
دلم روح می خواهد
و نامه های عاشقانه ی بی مقصد
پشنگ آب انار از لای دندان
که تنها بازمانده ی یک عشق را
ناخوانا کند
و گام های گم شده ی من
که از کتاب مرتضی حنانه بیرون بزند
چقدر سخت است
دلم کنکور موسیقی می خواهد
دلم کنکور تئاتر
و بازی در رل یک زن
که از بافه ی موهاش آویزان است
و همواره تپیدن قلبش زیر دکمه های تا خرخره بسته ی روپوش خاموش می شود.

#باران حجتی

هر لحظه در مقابل چشمم خیال توست
تصویر دلبرانه ای از خط و خال توست

پر می کشی به اوج و چه زیباست دیدنت
وقتی که ابرهای جهان زیر بال توست

بی شک دلیل مستی و شوریدگی باد
عطر ملایم و هوس انگیز شال توست

دستان پر حرارتم ای تک درخت سبز
در آرزوی چیدن لیموی کال توست

آغوش من به روی کسی جز تو وا نشد
این باغ بکر و دست نخورده که مال توست

بشکن مرا، بسوز، بمیران، خراب کن
جان مرا بگیر که خونم حلال توست

#شایان نقدی 

دبیر شعر رسانه: احسان امیری