بزرگداشت حکیم عمر خیام

بزرگداشت حکیم عمر خیام

بزرگداشت حکیم عمر خیام

حجه الحق خيامي نيشابوري ، ملقب به خواجه امام حجه الحق – حكيم ابوالفتح(الامام ابو حفص عمر الخيامي) دانشمند و شاعر اواخر قرن ۵ اوايل قرن ۶ ه.ق، در شهر نيشابور است. آثارتاليفي و تحقيقي حكيم بیش از ۱۶ اثرماندگار است.


درباره شهرت علمي خيام بايد ذكر كرد ،” عمادالدين كاتب و ابو الحسن بيهقي و زمخشري او را مسلط بر تمام حكمت و رياضيات و معقولات گفته و شهروزي او را تالي ابن سينا ناميده است و قفطي وي را امام خراسان و علامه دوران ناميده و معتقد بوده وي بر دانش يونانيان مسلط بوده. “.(می و مینا،ص۸۵۳)
ريشه تفكرات فلسفي خيام در نهايت سر از فلسفه يونان در مي آورد. در رباعيات خويش به سياست و اخلاق و فضايل انساني مطرح شده توسط افلاطون ، فلسفه ذرات “ذميقراطيس و اپيكور”، افكار علمي “جالينوس ، اقليدس، بطلميوس” ، قوانين افلاطوني ( تيمانوس –جهان و انسان )، (پروتاگوراس –سوفيست)، (پوليتيكوس- سياست)،( تئه تتوس- شناسايي)، ( فايدروس – عشق و زيبايي) مي انديشیده است. خيام وارث يك تاريخ انديشه و سنت است كه بعد از اسلام شكل كاملي از تركيب (انديشه هاي پيش از اسلام و پس از اسلام ) را به خود گرفته است.


درباره خلقيات خيام نوشته اند :
” وي بد خلق و تند مزاج بود و به همين دليل تردد اهل علم نزد او كم تر بود . بخل در تعليم شايد بر اثر آن بود كه حكيم ، شاگردي كه شايسته درك سخنان او باشد را نمي يافت.”(می و مینا،ص۱۲۱).
“خيام به سبب تفوه به حقايق و اظهار حيرت و سرگشتگي در حقيقت احوال وجود و ترديد در روز شمار و ترغيب به استفاده از لذائذ موجود و حال ، و امثال اين مسائل كه همه خارج از حدود ذوق و درك مردم ظاهر بين است مورد كينه علماء دين بود. “.(می و مینا،ص۱۵).
وي در مقدمه رساله جبر در شكايت از زمانه خويش ميگويد: ” گرفتار روزگاري هستيم كه بيشتر عالم نمايان زمان ما حق را جامه باطل ميپوشد اگر ببينند كسي جستن حق را وجه همت خود ساخته او را خوار ميشمارند و تمسخر ميكنند.”
خیام پایه علم را بر شک نهاده از این رو میتوان گفت ،خيام ذهني متفكر و متنبه داشته است . اصل اساسی اندیشه وی سوال کردن و شک نمودن به پاسخ پذیرفته شده توسط عامه مردم بود.شاخص اساسی اندیشه وی فردیت و دوری از همرنگی با اندیشه توده است به نوعی با انچه پسند دیگران است مخالفت میکند و توصیه میکند فرد در جامعه با عموم مردم جامعه زندگی کند اما همچون عموم جامعه فکر نکند..

رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر نه اسلام و نه دنیا و نه دین

نه حق نه حقیقت نه شریعت نه یقین
اندر دو جهان که را بود زهره این(۱۰۰/۱۴۱)

با نان جوین خویش حقا که به است
کالوده به پالوده هر خس بودن(۱۰۰/۱۴۲)

وی در عالم حكمت و فلسفه مانند همه دانشمندان حقيقي پس از انكه تمام معلومات كتابي را فراگرفته ، به اين مسئله واقف شده است كه راز دهر گشوده نشده و هرگز گشوده نخواهد شد.

(دوري كه در او امدن و رفتن ماست
انرا نه بدايت نه نهايت پيداست)

(كس مي نزند دمي درين معني راست
كاين امدن از كجا و رفتن به كجاست) (۴۶/۵۷)

این بزرگداشت و پاسداشت مقام و جایگاه شاعر بی بدیل ایرانی ، بر دوستداران زبان و ادب پارسی ، علم و اندیشه شادباش.