انسان، دین ، جهان

تاریخ انسان ، دین ، جهان – قسمت نوزدهم – “ی،صفایی”

فراموش نکنیم که تمام جریانات و ایدئولوژی های تنها در جدول و مرزبندی با یکدیگر، توان رشد و تکامل می یافتند. عدم آشنایی مسلمانان و ایرانیان...

فراموش نکنیم که تمام جریانات و ایدئولوژی های تنها در جدول و مرزبندی با یکدیگر، توان رشد و تکامل می یافتند. عدم آشنایی مسلمانان و ایرانیان با تاریخ عقیدتی مسیحیت آغازین در سوریه و میانرودان و زمینه های یونانی، یهودی و دوآلیستی این تاریخ  به ترویج به ایدهٔ «تافته جدا بافته» بودن اسلام و قرآن یاری رسانده است.
از آنجا که مسیحیت از دل یهودیت زاده شد، طبیعی می نمود که میزان قبول یا رد این ریشه نیز یکی از نکات مورد اختلاف آغازین باشد. اینکه اگر قرار بود  خدای مسیحی «بر حق» باشد، پس انتظار میرفت که خدای بنی اسرائیل «یهوه» یا یک خدای
“ دورغین” باشد و یا اینکه دست کم توجیه شود که چرا پس از موسی ظهور عیسی الزامی می گردد.
همین بحث ها بعدها هم در مورد دلیل
پیدایش اسلام و مشروعیت وجودی پیامبر آن تکرارشدند که توجیهات اسلامی آنها برای ما کم و بیش آشنا هستند، بشارت (محمدص) توسط عیسی، خاتم النبیین بودن او وغیره وغیره و……
هرچه آشنایی ما با ریشه های فرهنگی و
قرآن بیشتر شود، به همان اندازه
از نامفهومی آن کاسته میگردد. دقیقا همین در ناآگاهی نگهداشتن  مسلمین یکی از نکاتی است که وقایع نگاران اسلامی عمداً در تلاش آن بودند تا بدین وسیله بتوانند ایدهٔ آسمانی بودن اسلام را گسترش دهند.
شاید دیگر آنچنان مشکل نباشد تا زبان و مفاهیم بخش بزرگی از مسیحیت را بهتر بفهمیم!این زبان و شیوهٔ تفکر در سده های نزدیک به پیش و پس از میلاد مسیح، زبان رایج ادبی همه جریانات مذهبی بود. کما اینکه حتی
اسطوره های اسلامی نیز، همگی اسطوره های شناخته شدهٔ آن دوران بودند. تفاوت های کوچک موجود در بین برخی از این اساطیر با داستانهای قهرمانان انجیل های رسمی، به معنای تفاوت اسلام با مسیحیت نیست بلکه به معنی همخوانی نسبی این مذهب با برخی دیگر از «ارتدادهای» موجود در این مذهب بود که تا بحال به دلیل عدم
پژوهش در پیرامون یا حتی نابودی برخی از آنها، بر ما کما بیش ناشناخته مانده اند.
این هم البته یک امر طبیعی است، چرا که اساساً دلیل پیدایش این دین، همین تفاوت های فرقه های پیشقراول آن با کلیسای رسمی بیزانس و روم بوده است.
اسرار آمیز بودن بسیاری از بخش های قرآن، دلیلی برای درست بودن به کارگیری تفسیرهای «غیب گرایانه» اسلامی برای بازگشایی آنهانیست، بلکه انگیزه ای برای تلاش بیشتر در جهت رمزگشایی علمی، تاریخی و خردمندانهٔ آنهاست…….
متاسفانه مسیحیت هم تا به امروز نه
بر پایه یک کار پژوهشی علمی بلکه بر اساس تکرار پی در پی افسانه پردازی های
وقایع نگاران مسلمان و پیروی کورکورانه از متولوژی «غیب گرایی» آنان استوار بوده است. طبیعتاً در نبود یک پژوهش انتقاد گرا، مسلمانان همواره توانسته اند پیروزمندانه بر اُرَنگ ایدهٔ “منحصربه فرد بودن قرآن” یکه تازی کنند.
واقعیت این است که از نظر ساختاری،
بایستی اذعان کرد که قرآن به عنوان یک
نوشتار معنوی، فاقد یکپارچگی و انسجام
لازم است. قرآن انباشته از کلمات، فعل ها
و واژه هایی است که اساساً عربی نبوده و حتی با گذشت بیش از هزار سال از نوشتن آن، هنوز برای آنها مکانی در این زبان نیافته اند. پاره ای از واژه ها و الفاظ بکار رفته در قرآن، امروزه در زبان عربی جز برای نقل همان واژه در قرآن به هیچ اشتقاق دیگری بکار نمی روند.
خلاصه:
ما می بایستی به مسیحیت همانند سایر متون مقدس رایج، تنها به دیدهٔ“ادبیات”
تاریخی با تمام نارسایی هایی که از آن انتظار می رود بنگریم؛ نه بیشتر و نه کمتر!

نویسنده : ی،صفایی