تاریخ شکل گیری ایران

تاریخ شکل گیری ایران قسمت چهل و هشتم-طلوع و افول سلسله ساسانیان-“ی،صفا”

از سال 615 میلادی گزارشی در دست داریم که یک فرمانده کل قوای ارمنی (magister militum) در آناتولی‌ِ شرقی و مرکزی علیه...

 

طلوع و افول سلسله ساسانیان؛

-نیروهای هراکلیوس-

از سال ۶۱۵ میلادی گزارشی در دست داریم که یک فرمانده کل قوای ارمنی (magister militum) در آناتولی‌ِ شرقی و مرکزی علیه ایرانیان می‌جنگید. در این زمان، فرمانده‌ی کل قوا در پشت دروازه‌های کلیکیه مشغول جنگ بود و هنوز تا اندازه‌ای انسجام نیروهای بیزانسی وجود داشت.

فرانک آر. ترامبلی پژوهشی را انجام داد تا پی ببرد که آیا هراکلیوس از سپاه موریکیوس در جنگ‌ِ علیه ایران استفاده کرد یا خیر؟ ترامبلی ۱۶۹ سنگ‌‌نبشته از آرامگاه‌های مربوط به یک مقطع زمانی معین را -از گالینوس تا سده‌ی هفتم- مورد مطالعه و ارزیابی قرار داد. طبق این ارزیابی‌ها، سن‌ِ متوسط یک افسر ارتش ۳۸٫۴ سال بوده و متوسط خدمت او ۲۰٫۹ سال. این ارزیابی ولی نصیب‌ِ خوش‌اقبالان بسیار کمی می‌شد که اساسن روی سنگ قبر آن‌ها اطلاعاتی یافت شده بود. نیمی از گُمنام‌ها مجبور بودند احتمالن هر ده سال تعویض بشوند و جای خود را به تازه‌نفسان بدهند. فرانک ترامبلی نتیجه‌گیری می‌کند که نیروهای جنگ آزموده‌ی موریکیوس که شخصن توسط خود او علیه‌ی قبایل آوار

‏(Awaren) فرماندهی می‌شدند، به هنگام قدرت گرفتن هراکلیوس دیگر وجود نداشتند. ترامبلی در همین رابطه به این نتیجه می‌رسد که می‌باید بخش بزرگی از نیروهای هراکلیوس از جنگجویان محلی-قومی تشکیل شده باشد.

به چه دلیل ساکنان قفقاز و ایران در جنگ‌ها، جانب‌ِ هراکلیوس را گرفتند؟ احتمالن یک دلیل این بود که هراکلیوس منابع مالی بزرگ کلیسا را در اختیار داشت [Kirchensilber]، و دلیل دیگر، که درازمدت‌تر و سنگین‌تر است، ناخرسندی بخش‌هایی از ساکنان ایران از طرز حاکمیت شاهان ساسانی بوده است. هراکلیوس برای اینکه ناراضیان را به سوی خود جلب کند یک نوع سیاست نمادین‌ِ مذهبی را پیشه کرد، یعنی همان سیاستی که خسرو دوم به هنگام فتح اورشلیم در سال ۶۱۴ میلادی به اجرا درآورده بود. خسرو دوم، کلیسای مقبره‌ی مسیح را ویران کرد و شهر را به یهودیان واگذار کرد.

در سال ۶۲۳ میلادی هراکلیوس یورش‌های نظامی خود را به شهر گنجک [در نواحی دریاچه‌ی رضائیه، بین تبریز و مراغه/م] ادامه داد. در آن‌جا مقر‌ِ نخستین پادشاه ساسانی، اردشیر و آتشکده‌ی او قرار داشت. به فرمان هراکلیوس این آتشکده ویران شد.

در کنار‌ِ قبایل قفقازی، مانند لازان، ابخاز و ایبریا [گرجی‌های شرقی/م]، هراکلیوس همچنین توانست خزرها را که در بخش شمالی‌ِ دریای خزر زندگی می‌کردند، وارد برنامه‌ی استراتژیک خود کند. حضور مداوم امپراتور در خطه‌ی مرزی امپراتوری ساسانی، این امکان را به او داد که بتواند به یک سلسله اطلاعات از دربار ساسانی دست یابد. این نوع جنگ که سنت‌ِ شیوه‌‌های جنگ آن روزگار را زیر پا می‌گذاشت و همراه با جنگ‌های پراکنده و کوتاه بود، باعث آشفتگی و نگرانی دربار ساسانی می‌شد. حضور هراکلیوس به عنوان یک مهمان همیشگی، مانند آفتی بود که در سراسر قلمرو ساسانی گسترش می‌یافت.

هراکلیوس برای مسیحیان ایران مانند یک اسکندر جوان بود، دلیل آن هم تبلیغات دینی- روانی بیزانسی‌ها بود. رقیب او، خسرو دوم، به عکس تا آن زمان ۳۷ سال حکومت می‌کرد. زمان، آماده‌ی یک تغییر بود.

وقتی هراکلیوس در پائیز سال ۶۲۷ میلادی در جهت دجله به سوی تیسفون رهسپار شد، دیگر به یاری خزرها نیازمند نبود. رفتار خزرها در طی لشکرکشی به این منجر شد که آن‌ها در پنداشت‌های آخرزمانی [آپوکالپسی] بعدی مسلمانان جایگاه مشخص خود را پیدا کردند.

در میانرودان، متحدان دیگری نیز وجود داشتند: عرب‌های مسیحی آنجا به عنوان «متحد‌ِ» [قُریش] هراکلیوس وارد کار شدند («قریش» یا «متحد» از واژه‌ی آرامی قَرِما وام گرفته شده و معرب آن «قریش» است). قلمروی پادشاهی آن‌ها که پایتخت‌شان حیره بود توسط خسرو دوم فتح شد. خسرو دوم پس از آن که با کمک بیزانسی‌ها در سال ۵۹۰ میلادی توانست بر کودتایی که علیه‌اش صورت گرفته بود، چیره شود، پنج سال بعد در سال ۵۹۵ میلادی، دیگر به هیچ یک از پادشاهی‌های زیر سلطه‌ی ساسانی اعتماد نداشت. پس از نابود کردن سلسله‌ی لخمی‌ها در حیره، ۶۰۲ میلادی، دیگر عرب‌های میانرودان خود را به عنوان متحدان مطیع ساسانیان نمی‌نگریستند.

در آغاز ماه دسامبر ۶۲۷ میلادی در حوالی نینوا جنگ‌ِ سختی در گرفت که به نفع بیزانسی‌ها به پایان رسید. ولی خسرو دوم هنوز حاضر به صلح نبود. بدین ترتیب جنگ ادامه یافت، تا سرانجام به غارت مقر‌ِ حکومتی خسرو دوم در دستگرد [۱۰۷ کیلومتری تیسفون/م] منجر شد.

درست پس از این واقعه، خسرو دوم از قدرت برکنار شد، از دین طرد گردید و سرانجام به قتل رسید. در سال ۶۲۸ میلادی پسر خسرو دوم با امپراتوری بیزانس وارد یک قرارداد صلح شد. این صلح، یک صلح عقلانی بود. خواست هراکلیوس این بود که دوباره وضعیت گذشته‌ی مرزهای دو امپراتوری بازسازی بشود، یعنی وضعیتی که پیش از حمله‌ی خسرو دوم به بیزانس وجود داشت.

 

نویسنده :ی،صفایی