تاریخ شکل گیری ایران

تاریخ شکل گیری ایران-قسمت سی و هشتم- طلوع و افول سلسله ساسانیان-ی،صفایی

پایتخت ایران وضعی داشت که موقع جنگ غلبه بر آن ممکن نبود، حصارهای بلند بر دور مجموعه...

طلوع و افول سلسله ساسانیان؛

آمیانوس مارسلینوس میگوید: پایتخت ایران وضعی داشت که موقع جنگ غلبه بر آن ممکن نبود، حصارهای بلند بر دور مجموعه شهرهای آن کشیده شده و درهای مستحکمی در این حصارها تعبیه نموده بودند. تیسفون که آن زمان به زبان پهلوی تیسپون (Téspòn) می گفتند در مشرق دجله واقع بود و حصاری به شکل نیم دایره با برجهای بسیار داشت. وسعت زمینی که بین شط و این حصار افتاده بود به طوری که آثار آن هنوز دیده میشود، تقربیا به ۵۸ هکتار میرسد و این همان است که آن را مدینةالعتیقه یا (شهر قدیم) میگویند.

مسعودی میگوید: خسرو پس از عقد صلح با روم، از سوریه مرمر و سنگهای رنگین شده و چندین قسم فسیفسه (Fusaifisa) با خود آورد. فسیفسه ترکیبی است از شیشه و سنگ درخشان و رنگارنگ که به شکل مکعب برای تزیین کف اتاقها و عمارت به کار می بردند.(نمونه این نوع سنگهای درخشان مرمرین را من در کاخی در شهر “Brūhl” مشاهده کردم که نمونه ای از عکس آنرا ضمیمه میکنم). حال تصور کنید که کاخ تیسپون چه عظمتی از زیبایی بوده است.

باری مشهورترین بنایی که پادشاهان ساسانی ساخته اند، قصری است که ایرانیان طاق کسری یا ایوان کسری می نامند و هنوز ویرانه آن در محله اسپانبر موجب حیرت سیاحان است. ساختمان این بنا را در داستانها به خسرو اول نسبت داده اند اما هرتسفلد معتقد است که از بنائی عهد شاپور اول است. رویتر روایات متداول را تائید میکند و میگوید طاق کسری بارگاهیست که خسرو اول بنا نهاد (متاسفانه خرابی کاخ توسط یکی از خلفای عباسی صورت گرفته که میگویند “منصور، بین سال‌های ۷۵-۷۵۴” بوده است. باری ظروفهایی که کشف شده و در موزه های غربی خودنمایی میکند تصاویر شاهان ساسانی را در بردارد و اگر به موزه پاریس تشریف بردید حتما از اینها دیدن کنید. البته این را هم بگویم که مورخین غربی، نه همه ولی بخشی از آنها بخاطر همان دشمنیهایشان با پادشاهان ایرانی بنا به سیلقه و درک خود از آنها چهره ای خشن و بی مهر ساختند. تاریخ است و مورخینی برای کوبیدن ایران که امروز متاسفانه این کوبیدنها از دوران صفویه و در زمان قاجارها به اوج رسید.

باری کمی هم از رسم بخشیدن خلعت بگویم برای آشنایی….

رسم بخشیدن خلعت یکی از رسوم افتخارآمیز قدیم است که خلفای اسلامی از دوران عباسیان آن رسم را گرفتند که از عادات ملوک زمان شد. ابن خلدون میگوید: درخلعتهای شاهانه بر حسب عادت تمثال همایونی را نقش میکردند یا تصاویری می بافتند که علائم سلطنتی را در برداشت. شاپور دوم، مانوئل (Manuel) سردار ارمنی را به جامعه شاهانه و خلعتی از خز و سنجاب مفتخر فرموده و وی را زیوری از طلا و نقره داد که بر کلاه خود نصب کرد و دستاری که بر پیشانی ببندد و زیورهای سینه پوش شبیه آنچه پادشاهان میبندند و خیمه ارغوانی با یک علم و قالیهای بزرگ آسمانی رنگ به او بخشید که بر مدخل خیمه خود بیآویزد و ظروف زرین که بر خوان خویش بگذارد. دستار (دیهیم) زربافت و مزین به مروارید بنابر روایت پروکوپیوس پس از مقام سلطنت بزرگترین نشانه افتخار بود و نیز میگوید، هیچ کس حق نداشت طلا و کمربند و حلقه و غیره بر خویش نصب کند مگر اینکه از شاه آنها را گرفته باشد.

از دیگر علائم، لقب و امتیاز یا نام افتخاری بود. از زمان هخامنشیان مرسوم بود که خدمات شایان را با اعطای لقب پاداش میدادند. البته هرودوت در کتاب هشتم مینویسد: «اشخاصی که خدمتگزاریشان قابل توجه ملک و پادشاه بود، علاوه بر اراضی وسیع به آنها لقب (نیکوکار) میدادند. در عهد ساسانیان القاب بسیار گوناگون متداول بود، مثل مهَِست (بزرگترین) و غیره.

نویسنده : ی ،صفایی