سرویس تاریخی

تاریخ شکل گیری ایران-قسمت هشتم-ی،صفایی

تأسیس پادشاهی باستانی ایران-کوروش

شکل گیری تاریخ ایران (۸)

تأسیس پادشاهی باستانی ایران-کوروش؛
در قسمت پنجم اشاره شد که پس از پنج سال قرارداد صلحی بین پادشاه لیدیه و ماد بسته شد و طرفین پیمان صلح بستند و برای تحکیم آن دختر پادشاه لیدیه به عقد ازدواج آستیاک «ایشتوویگو در روایات بابل قدیم» ولیعهد ماد درآمد. به دنبال این صلح هووخشتره درگذشت (۵۸۴) و آستیاک پادشاه ماد شد. آستیاک با مرگ پدر وارث امپراطوری فوق العاده وسیعی شد ولی عزم و تدبیر پدر را نداشت و سلطنت سی و پنج سالهٔ او در صلح، عیش و تجمل گذشت.
در میان این ثروت و تجمل، پادشاه ماد قسمتی از اوقاتش را در آرایش صورت و لباس و قسمت بیشترش را به شکار و تفریح صرف کرد. دربار ماد تقلیدی از دربار آشور در سالهای انحطاط آن شد.
این همه امکانات و تجمل، آستیاک را زیاده مغرور و مستبد و بیرحم کرد. وی حتی وزیر خود هارپاگ را بخاطر آنکه در اجرای فرمان ظالمانه وی که عبارت از قتل نواده نوزاد پادشاه کوروش فرزند دخترش ماندانا بود مسامحه ورزید به نحو ظالمانه ای مجازات کرد، فرزند او را کشت و در ضیافتی بخوردش داد (جنایتی در خور ضحاک افسانه ها).
غرور و استبداد در اواخر کار آستیاک، او را بر خلاف طبیعت خویش به جنگجویی هم سوق داد. در واقع تا وقتی که بختنصر، داماد وی بر بابل فرمان می راند وی به وسوسهٔ تجاوز به قلمرو بابل دچار نشد. اما در فترتی که بعد از او در بابل پیش آمد فکر تجاوز به بابل و تسخیر حران هم که تعلق به بابل داشت در خاطر او راه پیدا کرد. نبوید پادشاه جدید
بابل هم با او به مقاومت برخاست و کار به جنگ کشید. آستیاک، حران -شهر مقدس آشور در شمال بین النهرین- را محاصره کرد، اما قبل از آنکه به تسخیر آن نایل گردد به ترک محاصره و بازگشت به تختگاه خویش ناچار شد. چیزی که او را به این بازگشت سریع واداشت خبر شورش طوایف پارس به رهبری کوروش پادشاه انشان (عیلام) بود. کوروش نواده دختری خود وی بود و خاندان او از سالها پیش در انشان و پارس حکومت موروثی محلی داشت. وی برای آنکه قوم خود یعنی
طوایف پارسه را از یوغ تعدی و استبداد ماد برهاند در نواحی جنوب کشور به دعوی استقلال برخاسته شد.
شورش طوایف پارسه و طغیان کوروش از دودمان هخامنش، آستیاک را به دغدغه ای سخت دچار کرد که وی با عجله برای فرو نشاندن آن به تجهیز سپاه پرداخت. کشمکش بین پادشاه پیر و نوادهٔ جوانش در حدود پارس و انشان سه سال طول کشید. بالاخره لشکر ماد که هارپاگ «وزیر زخمدیده» وی در أس
آن قرار داشت در حدود پارسارگاد پارس وفاداری خود را نسبت به آستیاک نقض کرد، پادشاه خود را که با سپاه همراه بود بازداشت کرد و خود به صف کوروش پیوست. بدین گونه ناخرسندی لشکر و بی علاقگی طوایف ماد نسبت به پادشاه ظالم و عیاش خویش عامل قابل ملاحظه ای در کامیابی کوروش و پیروزی شورشیان پارسه شد.
دولت ماد به همان سرعت که ناگهان بوجود آمد و بالید و به یک امپراطوری وسیع تبدیل شد به ناگاه نیز از هم فرو پاشید و از صفحهٔ عالم محو گشت و چیز زیادی از آن یادگار نماند و اگر می ماند هم ظاهراً از حد تقلیدهایی از آشور و عیلام -اورارتو- تجاوز نمیکرد.
بهرحال موثق ترین خبر در باب فرجام کار آستیاک در یک کتیبه نبونید پادشاه بابل آمده است که «لشکریان خویش را گرد آورد» و «برای غلبه بر کوروش پادشاه انشان به مقابله او شتافت» اما «سپاه وی سر به شورش بر داشت و او را دستگیر نمود و تسلیم کوروش کرد» کوروش هم طبق روایت هرودوت بر می آید و در کتیبهٔ نبونید نیز قولی که خلاف آن را ثابت کند وجود ندارد. به هر روی، وی را به انشان برد و از تکریم او خودداری نکرد. در دنبال این ماجرا، هگمتانه (همدان) تختگاه ماد به تصرف کوروش بسال (۵۴۹ ق.م) درآمد و بدینگونه سلطنت خاندان دیااکو و تفوق طوایف ماد در تمام فلات ایران خاتمه یافت و نوبت به فرمانروایی خاندان هخامنش و برتری طوایف پارس رسید.
ادامه….
نویسنده:ی، صفایی