تاریخ شکل گیری ایران

تاریخ شکل گیری ایران-قسمت هفدهم- طلوع و افول سلسله ساسانیان-“ی،صفایی”

واقعه ای که تاریخ بیان میکند اینگونه است که نیروی نظامی روم اساساً آسیبی ندیده بود. بهرام وقتی از ماجرای حمله روم به ایران آگاه شد...

 

طلوع و افول سلسله ساسانیان؛

 

حمله و جنگ کاروس (سال ۲۸۳ میلادی) به ایران، خوشبختانه دومین شانس بزرگ ایران بود که خاکش به روم ضمیمه نشود.

واقعه ای که تاریخ بیان میکند اینگونه است که نیروی نظامی روم اساساً آسیبی ندیده بود.

بهرام وقتی از ماجرای حمله روم به ایران آگاه شد سفیرانی با هدایا به دربار روم فرستاد، اما کاروس که طاس بود کلاه از سر برداشت و قسم خورد که اگر پادشاه ایران تسلیم نشود ایران را همچون سر طاسش صاف میکند. متاسفانه کاروس به آنچه گفته بود عمل کرد و تمام مقاومت ها را درهم شکست و اراضی بین النهرین را به تصرف درآورد و تا نزدیکی تیسفون رسید. ولی دورهٔ پیشروی او زود به پایان رسید چون ناگهان رعد و برق شدید و سختی در لشکرگاه ظاهر شد و بدنبال آن، امپراتور را در خیمه اش مرده یافتند! معلوم نیست که او در نتیجه این قدرت نمایی طبیعت، بر اثر رعد و برق هلاک شد و یا از بیماری جان سپرد و یا آن که همراهانش به وی خیانت کرده و او را کشتند!؟ ولی به هر جهت بخت، یارِ ایران بود و عقیده عموم بر این بود که برق به او اصابت کرده زیرا وی را مورد غضب و خشم خدایان میدانستند. بواسطه همین فال بد، غوغایی در لشکرگاه به راه افتاد و رومیها شروع به ترک خاک ایران کردند و این بار نیز با این خوش اقبالی که بطور ناگهانی رخ داد به واقع ایران نجات یافت.

در تاریخ حرکتهای باریکی وجود دارد که کل صحنه کره خاکی را دچار تغییر و تحول میکند. ولی براستی اگرچنین حادثه ای اتفاق نمی افتاد و این امپراتور کینه ای و خشمگین در ایران به اهدافش میرسید، چه فاجعه دردناکی را امروز باید مینوشتیم؟! آیا حوادث در تاریخ همیشه همینگونه بود؟

بهرحال بهرام در سال ۲۸۲ درگذشت و جانشین وی بهرام سوم بود که فقط چهار ماه سلطنت کرد. در این زمان بین دو برادر، نرسی و هرمز جدال درگرفت و نرسی به سلطنت رسید. همچنان و همانطور که گفتیم جنگ با روم ادامه داشت و هر پادشاهی که به سلطنت میرسید چه در روم و چه در ایران در حال جنگ و صلح و تقیسم مرزها بودند و در این بین ارمنستان همیشه قربانی بود و دست به دست میشد تا بالاخره نرسی که پادشاه ناکام و بدطالعی بود به سبب شکستی که از رومی‌ها خورد به کلی چشم از تاج و تخت پوشید و از سلطنت کنار گیری کرد.

در این بین پدر شاپور بزرگ، هرمز دوم بود که از (۳۰۱ تا ۳۰۹ میلادی) سلطنت کرد. در تاریخ مینویسند که شوق وافری به بنای عمارات داشته و نیز عدالت خانه ای برای فقرا و بینوایان تأسیس کرده بود. بعد از مرگ وی هرمز وارث طبیعی او بوده لیکن نجبای مملکت که او را بواسطهٔ علاقه اش به فرهنگ یونان، بد می پنداشتند از انتخاب او برای سلطنت اِبا نموده و در مقابل طفلی را که هنوز در شکم مادر (جنین) بود و همانا شاپور دوم باشد به پادشاهی و صاحب تاج و تخت برگزیدند و حتی پیش از اینکه متولد شود پس از اعلام مؤبد موبدان که جنین مزبور پسر است مراسم تاجگذاری با شکوه تمام صورت گرفت.

این پادشاه بطور فوق العاده ای بمدت ۷۰سال سلطنت کرده و معاصر با ده امپراتور روم بوده است که اولینِ آنها گالروس و آخرینِ آنها والن سی نین میباشد.

 

ادامه دارد…..

نویسنده : ی صفایی