تحلیل ادبی

تحلیل ادبی شعر “دف” از زنده یاد رضا براهنی، به قلم‌”مریم حشمت پور” قسمت اول

 رضا براهنی از نخستین شاعرانی است که با انتشار اشعار پسانوگرا این سبک شعر را در ایران رواج داد. از ویژگیهای اصلی شعر پسانوگرا...


قد_نظری
بر
#شعر_دف_رضا_براهنی
#مریم حشمت پور


#نظریه_زبان
 رضا براهنی از نخستین شاعرانی است که با انتشار اشعار پسانوگرا این سبک شعر را
در ایران رواج داد. از ویژگیهای اصلی شعر پسانوگرا میتوان به ساختارشکنی،
معناگریزی، نگاه متفاوت، چندصدایی )یا پلیفونی( و تصویر اسکیزوفرن، جدال با سنت
و به چالش کشیدن فراروایتها اشاره کردوهمچنین کالژ، بی قاعدگی )فقدان نظم مرکز
محور(، رشد غیر خطی، ساختار نامتمرکز، عدم توازن، عدم قطعیت )شک اندیشی(،
ذهن گرایی )تجرید گرایی(، ایهام، انتزاع )آبستره(، تکرار و تسلسل، دو پهلویی و
جریان سیال ذهن، از جمله مولفههایی میباشد که تقدیمی#
دف ” به آیدین آغداشلو تقدیم شده است . آغداشلو ، نقاش ، گرافیست ، نویسنده و منتقد”
فیلم است . او مدتی از مدیران موزه هنرهای معاصرتهران و موزه رضا عباسی بود .
. دو بار در ایران نمایشگاه فردی برگزار کرده استدف#
شعر تاثير گذار ” دف ” #رضا_براهني
به #آيدين_آغداشلو
۱/
دف را بزن! بزن! كه دفيدن به زير ماه در اين نيمه شب، شب
دفماهها
فرياد فاتحانه ي
ِ
ارواح هايهاي و هلهله در تندري ست كه ميآيد
آري، دف!
ِ
ب
تاللو فرياد در حوادث شيرين، دفيدني ست كه ِ
ميخواهد فرهاد
ب كه ِ دف را دف!
تندر آينده از حقيقت آن دايره، دميده، دمان است ِ
!و نيز دمان تر باد
ب به دف ِ دف در د ِف تنيده و، مه در مِه رميده، خدا را دف!
روحِ
آسمان، به دف
بدف ِ
! روح من ِ
شب، بعد از اين سكوت نخواهد ديد
من، بعد از اين شب توفاني
تا صد هزار سال نخواهم خفت
ِن صدها هزار دف
بدف! دفيد
ِ
!شب رامهتاب را
با روح من دف!
ب دف خود را رها نكن، تو را به لذت اين لحظه ِ
ميدهم قسم، د ِف خود را رها
!نكن منتخب های پروا:
مهتاب را
با روح من دف!
ب دف خود را رها نكن، تو را به لذت اين لحظه ِ
ميدهم قسم، د ِف خود را رها
نكن!
#الف
شاعر در انتخاب هوشمندانه ی واژه ی #دف که محور زبانی شعر اوست ، گویا جهان
گرد و دوار خود را حول حلقه ی چوبی و پوست نازک ساز کوبه ای اش می رقصاند .
در مجالس طرب و محافل عرفان، “دف” و جالجل زنگ هایش ، نشانه گر مستی
رقص سماع در چرخش دوار رقصنده با لباسی دایره وار حول تنش که می چرخد و میچرخاند تا رسیدن به روح الوهیت وجود است
براهنی در نشانه شناسی واژه ها با تبحر در جای جای شعر کد هایی )کلیدواژه های
اساسی شعر ( را ارسال می کند تا خواننده به جستجو و کسب لذت درک و دریافت
. برآید. نام مولوی یکی از این نشانه هاست تا بدانیم شعر وام دار اوست
حضرت موالنا نیز در شعری از دیوان مثنوی به دف و اثرگذاری طنین اش در شعر
اشاراتی داشته است . گویا ضربآهنگ این ساز ،درد است و درمان ، نوش است و نیش.

شعر در دیالکتیکی با فراخود شاعر همراه است جایی که به تفرد و خودپرورانی رسیده
است . در این فرایند شخص تمام عناصر کارکردی ، قطب های متضاد را یکپارچه می
کند و هر یک از فرایندهای روانی همزمان به رشد پرداخته ، بین درون گرایی و برون
گرایی فرد تعادل برقرار می نماید. این دستاورد بسیار مشکلی است . )ققنوس،یونگ،
(روانشناسی تحلیلی
شاعر در شعر به دنبال این فرایند یکپارچگی است .جایی که فرمان دف زدن می دهد ،
تصویر خود شاعر در حال دف زدن خودی که به خود می گوید #بزن ، جایی که در
ایران کهن با بستن زنگ هایی بر دف که به آن وسیله جالجل می گفتند ، با صدای
.مهیبش در جنگ ها رعب و ابهتی ایجاد می کردند

شاعر )فریاد فاتحانه ی ارواح هایهای و هلهله را در تندری(دیده که می آید . با روح
دف و ِسحر ضربآهنگ آن ، سفری عرفانی و روحانی را در نوردیده در جنگها با
فاتحان و در حوادث شیرین فرهاد ، آن هم در ) دفیدن به زیر ماه ، دفماهها ( به زیبایی
تمام درهم آمیختگی واژه ها آنجا که خود گفته :》کلمات را جنس به جنس کنید و آن ها
《. را به سوی جنسیت های دیگر برانید
ب كه ِ دف را دف! )
تندر آينده از حقيقت آن دايره، دميده، دمان است (همانطور که گفتیم ،
شعر در جایگیری کلمات هم پوشانی های الزم را دارد در روساخت و ژرف نگره ی
خود ، زیرا شاعر عالوه بر هدایت آوا و هلهله ی درونی شعر که طنین دف و ریتم
خوانش را سماع می برد ، ژرف پیام خود را به اندیشه تزریق می کند واین با التذاذی به
همراهی شاعر ممکن شده ، دست مخاطب را گرفته با خود به معراج می برد تا بگویدش
. آنچه شنیدنی است
آنچه که در کوبش رعد آسای دف ، غرنده و مهیب پرده از حقیقت می درد به تکرار . تا
جایی که فرمان دفیدن خدا و روح را می دهد . شاعر به گفته خود) بعد از این شب
توفانی تا صد هزار سال نخواهم خفت ( و خود را به خود قسم می دهد که این حال خلسه
و عرفان و عروج دفیدن را رها نکند ، کنایه از شهود روحانی و کسب لذت تفرد و درکی والاست.
!اي كرِد روح!
گيسو بلند!
قيقاج ــ چشم!
ابرو كشيده سوي معجزه ها،
 معجر هوس !
خشخاش ــ چشم!
خورشيد ــ لب!
،دزِد هزار آتش، اي قاف! اي قهق ِه گدازه ي مس در تب طال

بر قونيه

#براهنی از مولفه ی جابه جایی به عنوان شیوه ای برای قطع کردن روایت استفاده می
کند و شعر را نه از دیدگاه یک شاعر ، بلکه از دروبین چشم شاعرهایی می نویسد که
در مکان ها و زمان ها ی مختلف قرار گرفته اند . هر شعر از جمله های ساخته شده
توسط صداهایی مستقل ، رفت و آمد مداوم و جابه جایی های ناگهانی زمانی ، مکانی و
تاریخی بطوری که مخاطب را در برهه های گوناگون پرتاب می کند . با این کار شعر
از یکنواختی و کسالت دور و ریتم و تمپو خاص خود را صاحب می شود هرچند گاه
. تداخل تصاویر ممکن است مخاطب عام را در درک دچار نقصان کند
ولی ظرافت طبع و مهارت واژه ورزی شاعر بر همگان مشهود و مبرهن است و این
. اتفاق در حداقل رخ می دهد
در این بند شاعر خطاب به روح )ای کرد روح ( واژه ی #کرد در معانی مختلفی آمده
که آنچه به روح نزدیک تر است )شاخی را گویند که در وقت پیراستن از درخت بریده
باشند ( کنایه به روح انسان که تکه ای از روح الیتناهی الهی است . در خطاب و تشبیه
به زیبایی قلم زده شده ، )قیقاج چشم ، خشخاش چشم و …( #قیقاج که در معنای کج و
اریب و در زیبایی چشم بسیار خوش می نشیند و خشخاش که حکم مخدر و مستی این
. چشمان زیباست
در کل اشاره به پاکی روح و زیبایی با اصالت الهی آن دارد که در تشبیهات متضاد به
دو روی آن اشاره رفته است . در جایی) دزد هزار آتش ، قهقه گدازه ی مس در تب طال)

همان صیقل الماس گونه روح در آتش شرارت نفس های ذاتی اوست که با تحمل و
اندیشه وری درعلم کیمیا چون مس به طال تبدیل خواهد شد . اشاره به رویدادهای
شگرف شاعر در خودساختگی خویش است که بر کتاب سه جلدی یافته هایش )مس در
. طال( نامگذری شده است
در بندی دیگر با پرتابی از درون به بیرون در خیابان های تهران زنی دنبال خداست تا
گالیه هایش را به گوشش برساند و باز معجزه ی دف که صورت طالیی ماه تمام را به
.زن ارزانی می کند
معنا در معنا ، الیه الیه با حرکتی مواج گاه زیر و گاه باال می رود تا مخاطب را به
. آنچه دیده برساند در اتصال روح با منبع الیزالش که چاره ی همه ی دردهاست

#مریم حشمت پور

تنظیم :پروا پاچیده

دبیر شعر پارسی رسانه