نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
اولین دلیل ارضاء نشدن نیازهای هیجانی اساسی دوران کودکیست که این نیازها شامل پنج موارد زیر میشوند :
۱- دلبستگی ایمن به دیگران ۲-خود گردانی، کفایت و هویت ۳-آزادی در بیان نیازها و هیجانهای سالم ۴ -خود انگیختگی و تفریح ۵-محدودیتهای واقع بینانه و خویشتن داری
توضیحات:
۱: نیاز به ارتباط پایدار، ایمن و با محبت: یکی از نیازهای ا
ساسی همه انسان ها این است که توسط دیگران دوست داشته شوند و در ارتباط با والدین احساس امنیت کنند. زمانی که این نیاز برآورده شد فرد ارتباط صمیمی و عاطفی خوبی با دیگران برقرار میکند و با خانواده، گروهها، جامعهای که در آن زندگی میکند، یکپارچگی و پیوند عمیقی را تجربه خواهد کرد.
۲ پرورش خودگردانی و کفایت در کودک: خودگردانی یعنی این که کودک در مقایسه با همسالانش به طور مستقل و بدون حمایت والدین کارهایش را انجام دهد. چنین کودکی محیط بیرون از خانواده را امن میداند و نگرانی بیش از حد درباره تهدید شدن توسط دیگران ندارد. مسولیتپذیری در کودک رشد میکند و از اعتماد به نفس خوبی برخودار می گردد.
@drabroshan
۳ آزادی در بيان نيازها و هيجانهای سالم: والدین باید اجازه دهند که فرزندشان به شکلی آزاد بتواند هیجانات سالم را با رعایت هنجارها، ابراز کند. کودک بدون ترس نیازهای و خواستهها خود را به زبان بیاورد.
۴ داشتن تفریح و برانگیختگی نرمال: خداوند در قرآن کریم میفرماید: ما انسان را در زنج آفریدیم. این رنج در سراسر زندگی وجود دارد و پرداختن به حل مشکلات مختلف ما را از اصل مهمی به نام زندگی کردن غافل میکند. کودکان نیاز دارند که تفریح و برانگیختگی هیجانی را در حد لازم تجربه کنند. شادی و تفریح سالم را به کودکانمان ارزانی بداریم.
۵ نیاز به محدودیت واقعبینانه و خویشتنداری: والدین باید به انضباط ،مواجهه مناسب ، محدوديتها منطقی، مسوليت پذيري، همكاری متقابل و هدف گزينی توجه ویژه داشته باشند. اینکه کودک بیاموزد که برای هر رفتاری باید یکسری هنجارها سالم را رعایت کند و خویشتنداری خوبی از خود نشان دهد.
با چنین نگرشی کودک یاد میگیرد که خویشتندار باشد، تکانههای هیجانی خود را کنترل کند و همچنین به فکر دیگران و منافع آنان در حد لازم باشد.
دنیایی که کودک در آن زندگی می کند با دنیای بزرگسالی بسیار متفاوت است . آنچه کودک می بیند و درک می کند بسیار متفاوت با ماست . هر صدای بلندی یک انفجار مهیب ، هر فرد غریبه ای یک هیولای بزرگ و خطرناک و هر تنها ماندنی یک طرد و تنها ماندن تا پایان عمر به نظر می آید .
دنیای کودک پر است از فجایع و خطرات قریب الوقوعی که باید فکری برای آنها بکند . پس کودک با توجه به این واقعیت سنجی ناقص خود ، یک سری عقاید و افکار درباره دنیای اطراف و خودش می سازد و دنیا را بوسیله این افکار ، تحلیل و بررسی می کند و در ادامه با توجه به این تحلیل ها ، تصمیماتی درباره دنیای اطراف خود می گیرد .
به عنوان مثال فرض کنید کودکی در بیمارستان بستری می شود و تحت عمل جراحی قرار می گیرد . این عمل جراحی که برای زنده ماندن کودک بسیار حیاتی است ، از نظر کودک یک فاجعه و ظلم بسیار بزرگ است که در آن مادر ، وی را تنها گذاشته و رفته است . خشمی که کودک از مادر خود در دل دارد به این تصمیم پیش نویسی ختم می شود که « مادر قابل اعتماد نیست » و بر اساس یک مکانیزم همیشگی در اینگونه موارد ، به این تصمیم کلی می رسد که « زن ها قابل اعتماد نیستند » .
این مفهوم در دنیای بزرگسالی سرنوشت روابط عاطفی وی را تعیین می کند . نکته قابل توجه این است که تصمیمات کودکی بر اساس هیجانات و احساسات خام گرفته می شوند و رنگ و بوی عقلانی ندارند و ردپای عقل سلیم و منطق بزرگسالی در آن به چشم نمی خورد و کودک با این اطلاعات غلط درباره نیات و اعمال و پدیده ها ، نسبت به تصمیم گیری و تعمیم آنها اقدام می کند . پس در کل باید گفت تصمیمات پیش نویسی بهترین روش برای کودک است تا برای دنیای پرآشوب و پرمخاطره ای که در آن زندگی می کند تدابیری بیاندیشد .
بخاطر همین موضوع #طرحواره هایی در کودک ،((یعنی ما))شکل میگیرند که تا آخر عمر گریبانگیر فرد میباشند.
دکتر فرزانه آب روشن،مدرس دانشگاه ودکترای تخصصی روانشناسی و همکاررسانه
این مطلب بدون برچسب می باشد.