شعر

شاعران پارسی زبان مخاطب رسانه، موسی زنگنه

نهایی در کمد را باز می کند لباس هایش را می پوشد پنجره را می بندد روی دست های کسی می نشیند تنهایی سردش که بشود با دست کسی در جیب می رود میان دو ردیف درخت قدم می زند سیگار می کشد زمینه های سرودن یک شعر را زمزمه می کند   موسا زنگنه […]

نهایی

در کمد را باز می کند

لباس هایش را می پوشد

پنجره را می بندد

روی دست های کسی می نشیند

تنهایی

سردش که بشود

با دست کسی در جیب می رود

میان دو ردیف درخت قدم می زند

سیگار می کشد

زمینه های سرودن یک شعر را زمزمه می کند

 

موسا زنگنه در این شعر وارد می شود

 

“دریا را از شعر من بیرون بیاورید

این شعر خیس می خواهد

در خیابانی از بوشهر قدم بزند

ردیف های موازی درخت ها

و سیگار می خواهد

هر جا که می روم تریشه ی دریا و سنگریزه و دست کسی

 

دستی که خسته نمی شود از تکان خوردن

 

 

تنهایی

دریاپوش سایه و پرنده هاست

 

خیابان

بوسه ی تازه جدا گشته از دریاست

هنوز شرجی یک دهان تب آلود را دارد

که پرنده ها پیاده رو را ساحل بدانند

 

به اتاقش برمی گردد

 

دستی تکان می خورد

               تکان می خورد

تکان می خورد

              تکان می خورد

 

لبخندی و بوی برگ های اکالیپتوس

در اتاق می چرخد

 

کسی که مثل هیچکس نیست

مثل هیچکس می تواند از قلبی گرفته بیرون بیاید

شعری بخواند

برقصد

و باز به جای اولش برگردد

کسی با چشم های پرنده ای آرام

روی مبل می نشیند

تمام حجم اتاق به هم می ریزد

کوه ها

چشمه ها

لبخندهای ایلیاتی

آرزوهای مخال

 

و دریا

 

در اتاق می ریزد

 

 

تنهایی

لباسش را در می آورد

پنجره را باز می کند

دستش را از جیب کسی در می آورد

و موقتا می میرد

 

موسا زنگنه


دبیر شعر مجله‌ی ایرانیان اروپا: احسان امیری