شعر

شاعران پارسی زبان مخاطب رسانه رضا بردبار

کسی بلد نبود مرا به سمت کجاوه ی فردا ببرد که غروب را بپیچانم دستم دور گردن قاعده ای مفلوج بود وپایم مانده در شیاری که پیشانی زخمی داشت   هنوز برکت میخی بر دیوار رشک داشت ومدارا سهمی از خون   طنازی در ریشخند ملیجکی هرز میرفت که پرچمی افراشتگی نمیدانست   من فردا […]

کسی بلد نبود

مرا به سمت کجاوه ی فردا ببرد

که غروب را بپیچانم

دستم دور گردن قاعده ای مفلوج بود

وپایم مانده در شیاری

که پیشانی زخمی داشت

 

هنوز برکت

میخی بر دیوار رشک داشت

ومدارا سهمی از خون

 

طنازی در ریشخند ملیجکی هرز میرفت

که پرچمی افراشتگی نمیدانست

 

من فردا رامیخواستم

تا امیدی را که له له میزد به فرصتش برسانم

 

تمام شد

 

سؤال کن

که خمیرمان به قاعده باشد یا فطیر

 

روئین تنیم

که جهنم بر پوستمان اثر نمیکند

.

ضا بردبار

تنظیم کننده: احسان امیری ، دبیر شعر رسانه