احمد کنجوری شاعر لک زبان

شعر اقوام (لکی و لری) با لیلا طیبی – احمد کنجوری

دکتر "احمد کنجوری" زاده‌ی سوم شهریور ماه ۱۳۶۰ خورشیدی، شاعر، نویسنده و ویراستار ادبی، در دلفان استان لرستان، دانش‌آموخته‌ی مقطع دکتری زبان و ادبیات فارسی است.

دکتر “احمد کنجوری” زاده‌ی سوم شهریور ماه ۱۳۶۰ خورشیدی، شاعر، نویسنده و ویراستار ادبی، در دلفان استان لرستان، دانش‌آموخته‌ی مقطع دکتری زبان و ادبیات فارسی است.

ایشان مدرس دانشگاه (لرستان، فرهنگیان، علمی کاربردی، پیام نور، علوم پزشکی) و نویسنده‌ی مقالات علمی‌ پژوهشی، ترویجی و تخصصی مختلفی است.


▪فعالیت‌های ادبی و هنری:
– سرداور همایش بین‌المللی جستارهای ادبی
– داور کنگره‌ی بین‌المللی حقوق شهروندی
– سرداور همایش بین‌المللی شرق‌شناسی، فرهنگ و فردوسی‌شناسی
– داور همایش ملی هویت کودکان ایران اسلامی
– عضو هیئت تحریریه و ویراستار نشریات مختلف
– سخنران همایش‌های متعدد ملی، استانی و شهرستانی
– مدرس کارگاه‌های آموزشی و ادبی، کلاس‌های ضمن خدمت و شبکه‌ی آموزش.
– عضو انجمن علمی زبان و ادبیات فارسی
و…

▪جوایز و افتخارات ادبی:
– کسب رتبه‌ی دوم کشور در جشنواره معلمان هنرمند
– معلم نمونه استان و شهرستان
– دعوت شده به جایزه ادبی جلال آل احمد، ملک‌الشعرای بهار و شعر فجر
و…

▪کتاب‌شناسی:
– می‌خواهم یاد بگیرم (زبان‌آموزی)
– چهلچراغ (گردآوری مجموعه رباعی شاعران لرستان/ با آقای محمدتقی عزیزیان)
– بی‌قراری‌های نیمکت (داستان کوتاه/ مشترک)
– خاک و خون (تاریخ شفاهی)
– رهنمون هنرآفرینی (راهنمای درس هنر/ مشترک)
– مهر اول (راهنمای والدین/ مشترک)
– مجموعه شعر سپید «س» (مشترک)
و…
ایشان همچنین تاکنون ویراستار بیش از هفتاد عنوان کتاب بوده‌اند.


▪ نمونه شعر لکی:
(۱)
چَمَلِ چوپی‌گری گی آگرن
صویر دمونیسی و میگان گرن
مامله‌کر، چف‌چوله‌باز و خمار
سری مکن صد گیونه مخرن

کاو نیه سوز نیه سوز و کاو
آسمون و ویشه اِ طَری نماو
سیرل لاچملِ چوی چمچمال
ای دل تینیمه ارا سیره ماو

جوم شراو، آوِ خسلگه منین
برز و بلنگ‌مل، چو مله ارجنین
جن و پری لیوه دروَل تونن
اِ گلِ گنم کِلَکه مچنین

دی وسه دی زم، اَری ناحساو
پا دلِ مه مه چنی بکه گُراو
مه چنی بامه بلنگی سرچیا
تا گه بیونم اِ دویرا شیشه شراو

سِر! سیاتی، چَمی صیاتیکه
هات نیه یه… هات نیه نهاتیکه
واهوفه سِری دیواره مرمنی
بیچاره دل مه بی‌دسلاتیکه

آو نیه، تیژاوه، چخو تیژ دمه
سرمرنگ برمی، کمون خمه
خم‌خصه وچ داسه کل گیون مه
ار ا گیسی وژم خفه کم کمه

گل‌دم گل‌پوشِ گل‌اناویکه
سوزه‌ی سوز بی اَ لِوِ آویکه
گیسِ هونک‌بو گه تویله‌ماریکه
خوف و خلیفی مری میراویکه

آوه مری مِل، مری ملاونی
قویته مچو، دل منه مکاونی
تا گه بایه سر، نفسه‌م مورری
ایشالا بار تا گه مه بلاونی.

▪نمونه‌ی شعر فارسی:
(۱)
آهنگ‌های کیهانی
خاموش می‌شود…
فرشتگان
چنانچون جن‌زدگان
سمفونی آخرِ هذیان را
در شیپورهای دهن‌چاکشان می‌دمند
و خورشید
وحشیانه می‌تابد
و لیزابه‌ی دهان گاوها
از ذهنِ خیسِ چراگاه
پاک می‌شود.
زمین
از پایکوبی می‌ماند
و تمام غازها
سر در آب فرو می‌کنند
و آب‌های جهان سر در خاک…
آهنگ‌های کیهانی
خاموش می‌شود
و انبوهِ کلماتِ سراسیمه
به انجیل
پناه می‌برند
و انجیلِ دهشت‌زده
نُبی‌خوانِ بی‌سکونی می‌شود که کلمات را
کوبنده کوبنده
ادا می‌کند.
نفس‌های مکررِ مسیح
از آستانه‌ی آسمان چهارم
تا مزارِ العاذر
صلیب می‌شود.
آن‌گاه
تنها
چشمان توست که می‌توانند
تمامِ بودن را زمزمه کنند
تا کلماتِ محبوس
از لابه‌لای سطرها تبخیر شوند
و آزادیشان را به پایکوبی برخیزند
آن‌گاه
تنها
تویی که می‌توانی
همه را جرعه جرعه بنوشانی
تا زمین بجنبد
خورشید تبسم زند
و عیسی
شاخه‌های سدرِ کهنسال را
سایه‌بانِ حیاتِ العاذر ‌کند
و تمامِ آب‌های فرو رفته در خاک
فواره فواره
پرواز کنند.
این شعر را
حرف به حرف از بر کن.
شاید همین فردا آهنگ‌های کیهانی
خاموش شوند.

(۲)
من
یک صدف خالی دریا رانده است
یک هوس از جان و تنش جا مانده است
ابری
و نَمی… نَمی… نِمی‌بارانی
من
مرگ بدی فاتحه‌اش را خوانده است.

(۳)
تکان خورد
سرانگشت سیمینت
و افتاد
سیب سرخ
به سینه‌ام.

سال‌هاست
که با هر تکان سرو
آغوش می‌شوم.

(۴)
در گرگ و میشِ زمان
تبلور یافتی
و چشم‌هایت را
میشی
برگزیدی
چگونه
از این همه گرگ نمی‌هراسی؟!

(۵)
نگاهت بخشکد
فوج فوج
خفّاش می‌روید.

 

گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
دبیر سرویس شعر اقوام (لکی و لری)