زنان سرپرست خانواده- بررسی موضوع زنان و خانواده

طعم تلخ شهر شلوغ، ماجرای زنان سرپرست خانواده- زهرا رسول زاده

طعم تلخ از پله برقی به سرعت پایین آمدم، باید به قطار زیر زمینی(مترو) زودتر می رسیدم. درست قبل از حرکت به واگن خواهران رسیدم.شلوغ بود اما توانستم کنار یکی از میله ها جای خالی پیدا کنم وبایستم ایستگاه شوش خسته بودم کاش یکی از صندلی ها خالی شود.ایستگاه بعد چند تا خانم وارد شدند.قطار […]

طعم تلخ

از پله برقی به سرعت پایین آمدم، باید به قطار زیر زمینی(مترو) زودتر می رسیدم. درست قبل از حرکت به واگن خواهران رسیدم.شلوغ بود اما توانستم کنار یکی از میله ها جای خالی پیدا کنم وبایستم

ایستگاه شوش

خسته بودم کاش یکی از صندلی ها خالی شود.ایستگاه بعد چند تا خانم وارد شدند.قطار که حرکت کرد مثل همیشه صدا هایشان به گوش رسید:

-خانم ها، گن های جدید، جوراب، دستمال سفره..

-لواشک دارم لواشک ها ی خوشمزه بهداشتی برای پذیرایی،حاجی بادومی دارم سوغات کاشان.

– انگشترهای تیتا نیوم دارم، امتحان کنید.

چیزی نمی خواستم اما نگاهم روی تک تک زنان می چرخید دنبال زنی می گشتم که حاجی بادومی می فروخت.
آن طرف تر مشغول گذاشتن پول توی کیفش بود صدایش کردم.
ته لهجه ی کاشانی اش را خوب می فهمیدم.پرسیدم:

اهل کاشانی؟ لبخندی زد وسری تکان داد.
ایستگاه دروازه دولت را رد کرده بود.باید ایستگاه قبل پیاده می شدم اما انگار دلم می خواست با زن همشهری ام همراه باشم.
صندلی خالی کناری را نشانش دادم گفتم منم کاشونی ام.
گفت: پ چرا لهجت نشو نمیدَ؟
پرسیدم:
-چرا ایجا؟؟..چرا ایجوری؟؟

گفت: هَ چهار سال پیش از شوهر معتادم جدا شدم با یه دختر ۱۳ ساله. اومدم ایجا خونه خاله پیرِم تا ۳ سال پیش واسه در آوردن خرجی خونا مردم کار می کردم حالا یه ساله که خاله ام مُردَ.
مترو جای بِدی برا کار کردَ نی. کِم و بیش خرجمو در می آد.
چادر روی سرش را درست کرد.
پلاستیک مشکی را روی پاش جا به جا کرد.
گفتم: نمی شه هموکاشو بُمونی؟
گفت هَ خودت که می دونی توی کاشو زن مطلقه نمی تونه بدون حرف مردم زندگی کنه.
یا باس شوور کنه یا… خب شهر کوچیکَ..
ایجا کسی کار به کارت نداره .
کسی نمی شناسدت. بعد نگاهم کرد و خندید گفت: مِگه یه همشهری مثل تو!
-ایستگاه دروازه دولت
حاجی بادومی های تازه توی دهنم طعم تلخی می داد..

*
مهاجرت با همه ی محاسن و مزیت های رشد و تغیرات مثبت در زندگی انسانها،برای آنانی که به واسطه زنانگی حاکم بر فرهنگ و جوامع سنتی و فقر و زیست های سخت،آسیب های جبران ناپذیری دارد.
کلان شهر ها در مقایسه با شهرستان ها محل آسیب بیشتری برای زنانی‌ست که معضل جدایی بر زندگی شان آسیب زده است و عدم برنامه ریزی برای رفاه اجتماعی این شکاف را سخت تر و عمیق خواهد کرد.