نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
غزل تن تننم یا دلی دلی خوانی : دل بده دیوانه به من، من نه چنینم که منم مستم و دیوانه منم، شعر تراود از تنم رفتی و دیوانه شدم، ساکن میخانه شدم هرچه دهی بتا ! به من، می شکنم می شکنم دوش به خانه آمدی، سایه صفت ،سایه زدی از تو نمی رود برون، ماه وشم، تن تننم وای بگو کجا بدی؟ داغ و برشته است صنم! همچو چراغ روشنم، دف زنم و دف بدنم ای تو تمام تب من، مفتعلن ، مفاعلم نور گرفتم از تنت، چراغ هر انجمنم بوی توام گرفته تن، نام توام به لب گذر خرمن عطر یاسمن، ریخته بر پیرهنم گفته ای یم برو برو، می روم و نمی رود عشق تو از سرم برون، مشت نزن بر دهنم بلبل خوش نوای من! ای گل سرخ پنجدری! پنجه تو و خمسه ی من! شعر و شرابم سخنم! دور مکن مرا زخود، خلوت من جلوت من! من که به اوج می برم، شاعر بزم تو منم هی تو مگو به اهل و فحل، گمشده ام در شب و شب من که اسیر شب شدم، نور بنه بر دهنم فیض شریفی ۲۷ اسفندماه ۹۶
غزل تن تننم یا دلی دلی خوانی :
دل بده دیوانه به من، من نه چنینم که منم مستم و دیوانه منم، شعر تراود از تنم
رفتی و دیوانه شدم، ساکن میخانه شدم هرچه دهی بتا ! به من، می شکنم می شکنم
دوش به خانه آمدی، سایه صفت ،سایه زدی از تو نمی رود برون، ماه وشم، تن تننم
وای بگو کجا بدی؟ داغ و برشته است صنم! همچو چراغ روشنم، دف زنم و دف بدنم
ای تو تمام تب من، مفتعلن ، مفاعلم نور گرفتم از تنت، چراغ هر انجمنم
بوی توام گرفته تن، نام توام به لب گذر خرمن عطر یاسمن، ریخته بر پیرهنم
گفته ای یم برو برو، می روم و نمی رود عشق تو از سرم برون، مشت نزن بر دهنم
بلبل خوش نوای من! ای گل سرخ پنجدری! پنجه تو و خمسه ی من! شعر و شرابم سخنم!
دور مکن مرا زخود، خلوت من جلوت من! من که به اوج می برم، شاعر بزم تو منم
هی تو مگو به اهل و فحل، گمشده ام در شب و شب من که اسیر شب شدم، نور بنه بر دهنم
فیض شریفی ۲۷ اسفندماه ۹۶
این مطلب بدون برچسب می باشد.