گفتگو بااستاد فیض شریفی شاعر و مفسر شاعران زمان ما

گفت‌وگوی جذاب اختصاصی رسانه با فیض شریفی؛ شاعر، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی معاصر-قسمت اول

در عصر حاضر یاد کردن به کرات از نویسندگان ،شاعران و هنرمندان معاصر مخصوصا در زمان پر برکت حیاتشان یکی از بهترین کارهای ماندگار تاریخ ادبیات و هنر ایران می باشد ،در همین راستا پای صحبت استاد شعر و تحلیل گر و پژوهشگر ادبی معاصر ایران فیض شریفی می نشینیم تا شما مخصوصاً نسل جوان پارسی زبان سراسر جهان بیشتر با این چهره های ماندگار عرصه ادب و هنر آشنا شوند. اینجانب خود مفتخرم که اولین علاقه شخصی به ادبیات را همین استاد شریفی عزیز در سالهای پیش که در مدرسه وحضور وی در مسند شاگردی بودم درخود بارور یافتم...م-قاسمی

در عصر حاضر یاد کردن به کرات از نویسندگان ،شاعران و هنرمندان معاصر مخصوصا در زمان پر برکت حیاتشان یکی از بهترین کارهای ماندگار تاریخ ادبیات و هنر ایران می باشد ،در همین راستا پای صحبت استاد شعر و تحلیل گر و پژوهشگر ادبی معاصر ایران فیض شریفی می نشینیم تا شما مخصوصاً نسل جوان پارسی زبان سراسر جهان بیشتر با این چهره های ماندگار عرصه ادب و هنر آشنا شوند.
اینجانب خود مفتخرم که اولین علاقه شخصی به ادبیات را همین استاد شریفی عزیز در سالهای پیش که در مدرسه وحضور وی در مسند شاگردی بودم درخود بارور یافتم…م-قاسمی

✅✅جناب استاد فیض شریفی ابتدا ز شما میخواهم که خود وآثارتان را به طور مفصل برای خوانندگان رسانه ایرانیان اروپا معرفی کنید؟

✔ من در ۱۴ آذرماه سال ۱۳۳۴ یعنی دو سال بعد از ۲۸ امرداد ماه ۳۲ در بهبهان به دنیا آمدم. من بچه ی چهارم پدر و مادر بودم. چهار نفر هم بعد از من آمدند. همه به جز خواهر مهندس و دکتر هستند. من و خواهر رشته ی ادبیات و علوم انسانی را برگزیدیم.
من بعد از ابتدایی و او بعدها به این مقام نائل گردید.
چند سال دبیرستان را در رشته ی ادبیات شاگرد اول شدم و در سال ۵۴ به دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران رفتم. حقوق هم قبول شدم ولی نرفتم. تا ۵۹ در دانشکده بودم. انقلاب فرهنگی! که آمد ما فوق لیسانس را رها کردیم و برای تدریس به تربیت معلم شیراز آمدم. همین جا هم یک زن شیرازی گرفتم و به پیش بینی پدر جامه ی عمل پوشاندم.
در دبیرستان هم تدریس می کردم. بعدن هم در پیام نور هم همین کار را کردم.
سی و اندی سال درس دادم. وقتی از حفظ کردن اشعار و متون ادبی به حالت استفراغ افتادم، درس و بحث مدرسه را رها کردم.
حالا به تلاش های ادبی خودم می گویم.
در کلاس دوم دبیرستان بودم که شعر کوتاه من در مجله ی ادبی محلی بهبهان ( آریو برزن ) به چاپ اندر آمد. در مجله ی دختران و پسران هم شعرم را چاپ می کردند. در روزنامه ی خاک و خون حزب پان ایرانیسم هم شعر و عکس من چاپ می شد و نمایش نامه ی مازیار را هم در سال ۵۳ بازی کردم.
در دوران دانشجویی شعر و داستان ها و نوشته های من در مجله ی فلق، رنگین کمان و فردوسی چاپ می شد. در این سال‌ها استادان من، رضا براهنی، اسلامی ندوشن، عبدالحسین زرین کوب، شفیعی کدکنی، هما ناطق، سیمین دانشور، باستانی پاریزی و مابقی در رشد من بی تاثیر نبودند. استاد کدکنی و م. آزرم که با مجله ی فلق همکاری مخفیانه ای داشتند در تشویق من بفهمی نفهمی تاثیرگذار بودند.
من تا ۴۷ سالگی جرات نمی کردم کتابی منتشر کنم. پیش و پس از ۴۷ سالگی در روزنامه های محلی و کشوری بیش از ۲۰۰۰ مقاله و نقد و مصاحبه و شعر چاپیدم.
پیش از آن که شعر زمان ما را با همکاری انتشارات نگاه به چاپ برسانم ۹ کتاب منتشر کرده بودم که زمینه های علمی و فرهنگی داشتند. مثل دستور ساختاری، چند و چونی با نصرت رحمانی، زیباترین زمین ( مجموعه ی شعر و نقد ) ،ترانه های پرتشویش ( آنتولوژی ربایی یا رباعی ) ،برای نشستن کنار تو ( آنتولوژی غزل معاصر ) و شش هفت تا معانی کتاب های درسی و ادبیات کودکان و نوجوانان که آنها را در شمار آثار خود نیاورده و نمی آورم.
من ۱۵ کتاب شعر زمان ما درباره ی سیمین بهبهانی، سیاوش کسرایی، سید علی صالحی، نادر نادرپور، نصرت رحمانی، یدالله رویایی، حمید مصدق، حسین منزوی، شمس لنگرودی،شفیعی کدکنی، فریدون مشیری، فریدون توللی، علی باباچاهی و اسماعیل خویی نوشته ام که دوتای آخری هنوز بر بساط نشر ننشسته اند.

بعضی از دوستان و دشمنان مرا با شعر زمان ما می شناسند ولی من کارهای دیگری هم کرده ام که خودم لااقل از آن آثار خیلی خوشم می آید، مثل : کیمیای رحمانی که تاثیر آثار رحمانی بر مسعود کیمیایی است.
غم دونده ی من ،رمان و نمایش نامه است. هفت نمایش نامه ی دیگر هم نوشته ام، مثل : می خواهم با بعضی ها فرار کنم، آناکارنینا و چند نمایش دیگر، رساله ی حسنک وزیر، نمایش نامه ی قائم مقام، چگونه نمایش نامه بنویسیم و دو نمایش نامه، نمایش نامه های من و مامت، …
همچنین در کلاسیک نقد و بررسی منظومه ی ویس و رامین را نوشته ام و مکاتب ادبی ایران، منافسات شاعران و دو رمان پروپوزال و نمی شناسمش را نوشته ام که نشر سیب سرخ چاپ می کند. دو کار ترجمه هم درنشر مرو دارم که ۶ سال است امروز و فردا می کند.
سه کتاب دیگر را هم در هیرمند با دبیری من منتشر شده است. مثل عاشقانه های سپانلو، مجابی و شمس لنگرودی.
کتاب جدار شیشه ای را هم با همکاری عبدالعلی دست غیب و رایحه ی مظفریان با همت نشر ناکجا در فرانسه به چاپ رسانده ایم. کتاب نقد خیام و پسا خیامیان ناشر نگاه ،و مردی به نام شیراز را با همکاری نشر نوید شیراز و با همکاری رایحه ی مظفریان منتشر کرده ایم. کتاب غریقی خاموش در کولاک زمستان را که نقد و مصاحبه با شمس لنگرودی است انتشارات ابتکار نو منتشر کرده است.
به جز اینها کتاب دیگری به خاطرم نمی آید. فکر کنم در کتاب آن چه اکنون در حساب است ۴۲ کتاب می شود.
در ضمن کارگردان شیوا خالدی نیا ،با تهیه‌کنندگی مصطفی خاتمی، فیلمی درباره ی من ساخته اند به نام ” غم دونده در همراهی با فیض شریفی ” که در تهران و شیراز و بهبهان به اکران درآمد.

گر بماندیم به دیده بردوزیم
جامه ای از رقیب چاک شده

گر نماندیم عذر ما بپذیر
ای بسا آرزو که خاک شده

✅✅ اهل شعر و ادبیات شما را با عناوین متعددی که به انتشار رسانده‌اید، می‌شناسند و در این میان، بیش از ۴۰ کتاب در زمینه نقد ادبی از شما به چاپ رسیده. لطفا در این زمینه توضیح دهید. نقد ادبی را از کی و چطور آغاز کردید؟

✔ بله ،استاد کدکنی ،شعری را شعر می داند که در حافظه ی جمعی مردم باقی بماند . البته دیر و زود دارد سوخت و سوز ندارد . چون شعرهای ماندگار ، در طول ایام کم رنگ می شوند ولی از بین نمی روند .
این که تنها پارامتر لازم مانایی آن است ، بله
شاید انتظار حداقلی همین است .به حتم چیزی در این شعرها هست که آن را ماندگار کرده است .
این شعرها در موقعیت های خاص اجتماعی و سیاسی سروده می شوند .به عنوان مثال : شعر ” پنهان خورید باده که تعزیر می کنند ” حافظ ،وزن دارد و جز وزن از تزئینات صوری خالی است ولی به صامت ها و مصوت ها و همنشینی کلمات نگاه کنید .همین را خیلی ها نمی توانند بگویند .
شاملو هم شعری دارد :”
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم …روزگار غریبی است نازنین …
همین شعر سپید — نیمایی ماندگار شده است و هر زمان که بگیر و ببند زیادتر شود بیشتر رو می آید .
یا همان شعری که کدکنی به مهاجرت روشنفکران اشارتی دارد :
گون از نسیم پرسید
به کجا چنین شتابان …
هوس سفر نداری ز غبار این بیابان ؟
این شعر در خاطره ی جمعی مردم مانده هرچند شعر قدرتمندی نیست .
ببینید ” نسیم ” که شتابان نمی گذرد .ذات نسیم ،ملایمت و آهستگی و پراکندگی آن است ولی وزن شعر و موضوع آن ، آدمی را درگیر می کند .
بعضی ها البته با تار و طنبور شعرشان را بر سر زبان ها می اندازند .باید مدتی صبر کرد و دید که آیا این شاعران به سرنوشت عارف قزوینی دجار نمی شوند .

✅ ✅ در مجموعه معتبر «شعر زمان ما» که نشر نگاه منتشر کرده، ادامه دهنده راه زنده‌یاد محمد حقوقی بودید و شعر شاعرانی چون نصرت رحمانی، سیمین بهبهانی، سیدعلی صالحی، منوچهر آتشی، حسین منزوی، فریدون توللی و… را مورد بررسی و تحلیل قرار دادید. این راه، چطور آغاز شد و چه تجربه‌هایی را برای شما در پی داشت؟

✔ ببینید ،شما ،خود ،اهل بخیه و شاعر توانمندی هستید ،می دانید که هیچ شاعری با هیچ بهانه ای نمی تواند و نباید وزن را کنار بگذارد . شما یک شعر سپید از شاملو به من نشان بدهید که توی دهن مردم افتاده باشد . آنهایی که افتاده یا نیمایی است یا سپید _نیمایی است . یا به احتمال شعر سپیدی است که واژگان آن عاشقانه در بغل هم نشسته اند .
هفته ای ۱۰ دفتر شعر از سراسر جهان به دست من می رسد .شنا می گویید ناقدان نمی خوانند ؟می خوانند .در عرض ۱۰ دقیقه می توان فهمید که این کتاب کمیت اش لنگ است .همه شکل هم شعر می گویند :”
سهم من از دنیا این نبود … و …
بعضی از این شاعران ،راه خود را پیدا می کنند و پیش می روند ولی اکثر آنها به زودی عطای شعر را به لقایش می بخشند و از دور خارج می شوند .
با بیشتر این جوان ها نمی توانی بگویی بالای چشمت ابروست . زود از کوره در می روند .
این شعرها به دلایلی که گفتم باقی نمی مانند .بعضی از ترانه سرایان را نگاه کنید .چقدر خزاین لغاتشان خالی است :” باران ،عشق ،غم ،گریه ،مرگ ، …اگه بری می میرم …”
اینها با تار و طنبور چند صباحی می فروشند ولی بعد از چند صباح هم به لقاء الله می پیوندند .
اگر شعر برای ما آب نشد برای اینها نان می شود . نمی شود بعضی از شعرها و بعضی از آنها را نادیده گرفت .باید گاهی آنها را تشویق کرد . شاملو هم با کتاب آهنگ های فراموش شده ،شروع کرد ولی با پشتکار به قله رسید .

✅✅ مطلع شدیم که انتشار مجموعه‌های تازه‌ای را در این حوزه، و با نشر دیگری آغاز کردید که تعدادشان به بیش از ۱۰ جلد می‌رسد. این آثار چه ویژگی‌هایی دارند و با چه رویکردی آن‌ها را نوشته‌اید؟

✔ برای ماندگاری نباید تعجیل کرد . نیما و شاگردانش خون جگر خوردند تا لعل شدند .
آنه برای یک کلمه گاهی تا صبح پلک نمی زدند .
هرچه او ارزان خرد ارزان دهد …
شعر ،مادر هنرهاست . باید شعر فردوسی ،خیام ،نظامی ،مولوی ،سعدی ،حافظ و شعر زمان ما را خواند ،نخوانید با تمام خلاقیت و اعتماد به نفستان چیزی نمی شوید .

✅✅نقد ادبی در کشور ما، همیشه با چالش‌هایی روبه‌رو بوده است. کمی از دشواری‌های نقد ادبی و مواجهه‌ی شاعران و نویسندگان با نقد که تجربه‌اش را دارید، بگویید.

-✔ سنبه ی سنت و شعر کلاسیک در ایران پر زور است .غزل مثل فرش دستباف ایرانی است .به قول نیما با هوامیما نمی شود همه جا رفت .گاهی باید وسیله ی سفر خود را تغییر بدهی .دست ما هم نیست .شاعرانی مثل فروغ بعد شعر سرودن متوجه می شدند که در چه قالبی شعر سروده اند .کی فکر می کرد .غزل و مثنوی فروغ گل کند ؟
غزل افقی پیش می رود .یعنی بعضی اوقات ابیات با هم ارتباط ندارند مثل غزل های سبک هندی .شعر معاصر عمودی پیش می رود .یعنی سطرها باید با هم ارتباط داشته باشند مثل ۲۱ شعر نیمایی نیما ، مثل شعر داروگ و اجاق سرد و…
بعضی ها مثل مشیری و حمید مصدق غزل کوتاه بلند می گویند فکر می کنند شعر نیمایی می گویند .
غزل باید هم زبانش نو باشد و هم نگاهش .اگر این گونه نباشد می رود توی شعرهای سعدی و حافظ و حسین منزوی .

ادامه دارد…سرویس فرهنگی و هنری رسانه ایرانیان اروپا