نشانه شناسی اجتماعی رمان «سالهای ابری» نوشته علی اشرف درویشیان- دکتر فاطمه رنجبر
رمان سالهای ابری که روایتی است از جامعهی دیروز ایران، از ظرفيت خوبي براي بررسیهای نشانه شناختي، به ويژه مطالعة نشانههای اجتماعي و نمادین برخورداراست؛ زيرا نويسنده با انتخاب شخصیتهایی ملموس و امروزي و با شكل دادن ماجراهاي رمان در فضايي كه براي نسل امروز جاذبههای فراواني دارد، بسياري از مسائل اجتماعي را به صورت مستقيم و غيرمستقيم به تصوير میکشد. «سالهای ابری» انعکاس واقعیتهای زندگی مردمی است که نویسنده در میان آنان، زندگی کرده است. در این اثر، با افراد مختلفی از جامعه آشنا میشویم که هر کدام نمادی از آدمهای واقعی هستند. این اثر، درونمایه ای سیاسی دارد و در عین حال رمانی اجتماعی است. نویسنده با انتخاب شخصیتهای داستان، از افراد عادی جامعه، و بیان زندگی واقعی آنها در متن داستان، روند تغییر جریان زندگی افراد در موقعیتهای پی در پی و کشیده شدن افراد به جریانهای مختلف سیاسی و اجتماعی جامعه را نشان میدهد. در این جستار برآنیم تا با تحلیل نشانه شناسی در رمان «سالهای ابری» از علی اشرف درویشیان، ضمن نشان دادن ویژگیهای شاخص اثر، سبک استفاده نویسنده از نشانهها و نمادهای مختلف را مورد بررسی قرار دهیم. در این جستار سعی شده است نشانههای مربوط به هويت، عقاید، فرهنگ و همچنين نشانههای نمادین در رمان «سالهای ابری» رديابي و تحلیل شود.
فضا و مکان
فضای این رمان، همانند نامش، ابری و گرفته است. ابری که تمام آسمان را گرفته و نمیبارد وگاهی که میبارد، سیل راه میاندازد و بیچارگی میآورد. گاهی از لابلای ابرها، لکه ای نور به زمین میرسد اما آنقدر کمرنگ و زودگذر است که نمیتوان آن را جدی گرفت. در فضای سکوت غمبار و مظلومانۀ آدمهای فقیر و بی دست و پای داستان حس عمیقی از اندوه به خواننده دست میدهد. عمدهترین فضاهای موجود این رمان، فضای غم و اندوه، وحشت، ناامنی است. یکی از عوامل ایجاد فضای غمبار بسامد بالای واژههایی چون تاریکی، سیاهی، غروب، شب، سایه، سوزهوا، ترس، دود و مانند اینهاست که از اولین صفحات رمان، دیده میشود و به صورت متوالی ادامه مییابد. در سراسر رمان چنین واژههایی حکایت از فضای غم و اندوه، ناامیدی و ترس وحشت دارد.
«شبها تنها هستم. هوا که تاریک میشود، سکوت ترس آوری روی در و بام مدرسه مینشیند، میترسم. گویی هزاران چشم وغ زده از پشت شبح درخت توت به من زل زدهاند. به آسمان نگاه میکنم. زلالی ستارهها دلم را آرامش میبخشد. ستارهها تنها مونس شبهای تنهایی من هستند…»(۹۸۴).
در واقع میتوان گفت توصیف فضای شب یکی از پر بسامدترین توصیفات این رمان است و فضای اجتماعی و تاریخی این داستان را نیز توجیه و توصیف میکند و جالب تر اینکه این توصیفات همواره با غم عمیقی همراه است.
«روز است اما هوا تیره است، ابر سیاهی از دور به سوی خانهی ما میآید، سیاه مثل ذغال! (۳۷۹)…همه جا شب است. تاریک و سخت مثل سنگ یشم سیاه!…»(۱۰۷).
واژههایی چون، سیاه، مثل دغال، تاریکی، مثل دود و…میتواند نشانههایی از ظلم و اختناق باشد. همان طور که اشاره شد در همه جای رمان شاهد تکرار واژهایشب”تاریکی و سیاهی هستیم. تشبیهات هم عموماً به وصف شب میپردازد نه روز، و این موضوع البته ما را به سوی امر نشانه ای در باره اوضاع و شرایط زیستی نویسنده و جامعۀ ایران در سالهای نه چندان دور راهنمایی میکند. نویسنده با وصف زمان و مکان و رنگ و روی محیط و آدمها، فضا را نشان میدهد مثلاً بی رنگی صورت اشخاص، سرو وضع کثیف و اسفبار، بی رمقی آفتاب، سکوت و غیره، فضایی غیر عادی بوجود میآورد. نمونههایی از این ترکیبات عبارتاند از بوی خستگی، بوی آفتاب، بوی چشمان حسرت زدۀ بچهها، که در جای جای رمان، به کار میرود و رنگی غریب به فضا میبخشد. از دیگر عوامل ایجاد فضا و رنگ غمبار در داستان، شرح بدبختی مردم است، شرح فقر، بیماری، ظلم و بی عدالتی، شکنجهها و کشتارها. در حقیقت صفحات این متن مملو از رویدادهای زندگی افراد بدبخت بی دست و پا و منفعل است.
خوراک
نویسنده در جامعه ای که آن را به تصویر کشیده است به خوراک طبقات مختلف مردم و همچنین قواعد و آداب غذا خوردن نيز توجه فراوان کرده است. در جای جای متن میتوان فاصلهی طبقاتی مردم را در نوع خوراک و آداب و رسوم غذا خوردن مشاهده کرد. در جایی از داستان برادر شریف (راوی داستان) انشایی با موضوع ” آیا سزاوار است “برای مدرسهی خود نوشته و نسبت به این مساله اعتراضی کودکانه داشته که بسیار جای تأمل دارد. در «فصل نان» که یکی از فصول سیاه و حزن انگیز سالهای ابری نویسنده به طرزی آگاهانه و آشکار دغدغهی اصلی طبقات پایین جامعه، یعنی غم نان را در عنوان و محتوای آن برجسته کرده تا ضعف طبقهی کارگر و زاغه نشین را هر چه شفاف تر نشان دهد.
«گرسنهام بود اما ننه من و اکبر را قسم داده بود نان نخوریم، ننه با التماس گفته بود: به پیغمبر دیگر پول ندارم نان بخرم، بعد گفته بود: بگید به امام رضا نان نمیخوریم … ما هم گفته بودیم به امام رضا به جان ننه نان نمیخوریم!…، من و اکبر مثل موش نانها را میجویدیم و آهسته قورت میدادیم، بابا از زیر لحاف آب دهانش را قورت میداد…»(۴۴۰).
پوشاک
در سالهای ابری لباس و پوشش جايگاه ويژه اي دارد و میتواند به نوعي ملاك قضاوت دربار ة شخصیتهایی باشد كه اجتماع پيرامون خود را میسازند. لباس در اين رمان گاه روحيات و خصوصيات افراد را بازتاب میدهد و گاه جنبه اي نمادين مییابد. در فصل داوریشه که مربوط به زندگینامهی پدر بزرگ شریف است، خواننده شاهد نمادین ترین جملات و توصیفات درباره اهمیت لباس پوشیدن و ستر عورت است. در این فصل از داستان نویسنده به جشن سنتی ای اشاره میکند که مردمان آن منطقه برای پوشاندن شلوار به پسر بچههایشان برگزار می کردند. در جایی از داستان یکی از شخصیتها به این موضوع اشاره میکند که پدرش یک کرور گندم داده است تا بتواند برای فرزندش شلواری تهیه کند و این مسئله خود جای تأمل دارد که گاهی مردمان برای حفظ آبرو و ستر عورت، نان را با لباس تعویض میکردند.
اعتقادات و خرافات
در واقع خرافات عقايد وباورهاي عامه مردم است که ريشه ديرينه دارد خرافات عبارتاند از اعتقادات، باورها ياانجام کارهايي که ريشه عقلاني ندارند. در رمان سالهای ابری آمیختن مذهب با خرافات در اعتقادات اکثر شخصیتهای داستان دیده میشود. در واقع شخصیتهای مذهبی رمان، بدون شناخت کافی از مذهبی که به آن اعتقاد دارند همه شنیدههای خود را از هر کسی که ادعای دانستن این امور را داشته، درست میپندارند. از میان مجموعهی شخصیتهای داستان، بی بی، پدر، ننه، عمو الفت و بسیاری از زنان داستان از جمله کسانی هستند که بیش از حد با خرافات انس گرفتهاند و در تمام ارکان زندگی به آن متوسل میشوند. در واقع یکی از علتهای بدبختی شخصیتهای این رمان باورهای عامیانه و خرافی آنان است. زندگی غمبار خاله چشمه معلول یکی از همین باورهاست. شوهر دادن زیباترین دختر ده به چشمه ای که در حال خشکیدن است، ابلهانه به نظر می رسداما در باورهای قشری روستایی که در فقر فرهنگی و مادی به سر میبرند تنها کاری است که میتواند آنها را نجات دهد. چشمه میخشکد، مردم پراکنده میشوند و زن فدا شده نیز به عنوان زنی بیوه برای همیشه مجرد باقی میماند. در این حکایت ساده یعنی روایت زندگی خاله چشمه هزاران نکته مسکوت مانده نهفته است. درد، داغ، تنهایی، فقر، و حتی قار قار کلاغی که دیر به خانهاش بر میگردد. صدای مرغ آمین که برای خراب شدن خانهی ظلم آمین می گوید و نویسنده در این توصیفات دردناک به خوبی از عهدهی دال و مدلول بر آمده است.
نماد سازی و نماد گرایی
یک نماد ادبی چیزی است که پیش از آن چه هست معنا میدهد. نماد ادبی میتواند یک شی، شخص، موقعیت، عمل یا موارد دیگر باشد که در داستان دارای معنای تحت الفظی است اما بر معنای دیگری دلالت دارد . در واقع نماد به چیزی یا عملی می گویند که هم خودش باشد و هم مظهر مفاهیمی فراتر از وجود عینی خودش (داد،۱۳۷۸: ۳۰۱). برخی واژگان، یا عبارات در متن سالهای ابریکاربردی نمادین دارند و به معنا و مفهومی فراتر از خود اشاره میکنند. نمادها در این داستان از همان صحنهی نخستین داستان آغاز میشوند. برجستهترین آنها «آل»، «مادر شریف»، «فرزند تازه متولد شده»، و.. است. این ترکیبات به ترتیب میتواند نمادهایی از شاه، بیگانگان و مهمتر از آنها، وطن و سرمایههای ملی و فرهنگی ایران باشد. خوابهای شریف نیز، که در بر گیرندهی موارد متعددی از نمادها است، فضایی سورالیستی به وجود آورده است که در کل مفهومی نمادین دارد. سرگذشت عمو تراب که شریف مدتی در دکان کبابیاش شاگردی میکند، داستانی نمادین و سمبولیستی است. آمدن زنی زیبا به دکان برای خرید کباب، زنی که دستبندی به شکل مار به دست خود دارد کاربردی تلمیحی، اسطوره ای و نمادین دارد که خواننده را به یاد اسطورۀ بهشت ، حوا، آدم و فریب ابلیس می اندازد. راوی آمدن این زن به دکان کبابی را این گونه توصیف میکند:
«مار طلایی با چشم سبزش به سوی عمو تراب میرود. زبان دو شاخهی سرخش میخواهد دست عمو تراب را بگزد. دست عمو تراب بگویی نگویی میلرزد…»(۲۹۱).
برخورد کبوتر چاهی خیس شده از باران به چراغ توری آویخته از سقف و شکستن شیشهی چراغ هم در بر گیرندهی مفاهیم نمادین است. در واقع اینجا تجلی سمبولیسم در هماهنگی با حادثه غم انگیز خودکشی عمو تراب که در آن کبوتر چاهی، سمبل ملکهی مرگ و شیشهی چراغ، سمبل شیشهی عمر عمو تراب است که میشکند. (کازرونی:۱۴۰). در این متن نماد در اعمال و اشیاء داستان بسیار دیده میشود که میتوان نمادها را در این سطح در قالب طبیعت نمادین، توصیفات نمادین و تعابیر نمادین بررسی کرد.
طبیعت نمادین
در متن سالهای ابری نویسنده از نمادهایی بهره میگیرد که هماهنگ با طبیعت هستند، یعنی از تلفیق طبیعت با متن داستان، معنایی القا میشود که متناسب با جریانات و حوادث داستان و همچین جامعۀ ایرانی است. در واقع این یگانگی انسان و طبیعت که در نگرش رمانتیکها « به حالت منظرهوار ذهن و روح تعبیر میشود، همواره در توصیفهای طبیعی راوی دیده میشود. برای مثال زمانی که داوریشه دارودراوش میشود شبی تاریک بود. آسمان پر از ستاره بود. هزاران کرم شب تاب توی هوا روشن و خاموش میشدند. ماه نبود، تاریک تاریک. همه جا مثل زغالدان. از دور دستها پرندهای شیون میکرد. وای حسین کشته شد! (نک درویشیان: ۱۹۸). این شیون پرنده و فضای شکل گرفته، در واقع تناسب ظریفی با زمان دارودراوش( نوعی شکنجۀ خاص) کردن داوریشه به دست شامارخان ظالم دارد. نویسنده در پی آن است تا نشان دهد دوباره، مظلومی به دست جابری خودکام تا حد مرگ آزار میبیند. حسین ابن علی مظلوم بود و در راه حق و حقیقت کشته شد، داوریشه هم برای اینکه نمیخواست زیر بار ظلم برود؛ داروداوش میشود و حتی پرنده و طبیعت نیز این ظلم را درک می کنند شیون سر میدهند.
توصیفات نمادین
گاهی نیز در راستای توصیفات نمادین برخی از اصطلاحات و کلمات ، بیان کنندۀ فضای کلی اجتماع، حالات درونی و احساسات شخصی میشوند که متناسب با بافت درونی داستان و همراه با جریانات آن شکل میگیرد و به عنوان ابزارهای محسوس بیرونی جهت درک شهودی و درونی اثر به کار میرود؛ در واقع می توان گفت اغلب این شیوه در آثار رومانتیکها به کار می رود. برای مثال توصیف شب در زندان از زبان راوی این گونه است که بیشترین ارتباط را با فضای اجتماعی نویسنده دارد :
«شب مثل قیر، چسبناک و سفت است، مثل بشکهای پر از قیر و من تا گردن در شب فرو رفتهام و نمیتوانم تکان بخورم. بوی غربت و مرگ، بوی دلهره و پوسیدگی، همه جا را پر کرده است. ساعت مسجد، دوازده ضربه میزند کبوتر کوهی، تکان میخورد.» (درویشیان:۱۶۷۳).
زندان، زندانی و رواج خفقان، ظلم و دیکتاتوری، شب ـ قیر ـ چنان چسبناک است که آدمی را رها نمیکند. شریف ـ راوی داستان ـ تا حد خفگی در شب فرو رفته، در قیر، در استبداد، در جور جابر، آن قدر که نمیتواند تکان بخورد، راهی برای رهایی از این شب نمییابد. رهایی از ظلم؛ اما کبوتر کوهی تکان میخورد. کبوتر سفید آزادی، او نچسبیده، او پر دارد آزاد است و سمبل آزادی.
تعابیر نمادین
در متن داستان گاهی نیز یک چیز واحد، نماد یا سمبل قرار میگیرد. راوی در روزهای پایانی زندانی شدنش در حیاط زندان با یک «پر» روبرو میشود و آن را در ذهن به نماد بدل می کند:
«پر سفید یک کبوتر، چرخ زنان پایین میآید. جلو پایم میافتد. پر را بر میدارم. بو میکنم، بوی آزادی و بوی آسمان میدهد. بغض میکنم.» (۲۲۰۱).
پر در دست زندانی قرار میگیرد. پر، سمبل آزادی نیست. پر، جزیی از کبوتر است. پر وسیله پرواز و آزادی پرنده است، نشانی از رهایی است؛ اما به مجاز جزء از کل میتوان آن را خود آزادی دانست. او بوی پرواز میدهد. بوی آسمان، بوی رهایی و تصویر آزادی را یکبار دیگر در دل او زنده میسازد. در داستان، جغد سمبل شومی ذکر است و کبوتر نماد آزادی و مار در داستان عشق عموتراب و زن دستبند به دست سمبل فریبکاری. در حقیقت این نمونه ها و نمادها در متن داستان بسیار زیادند که نویسنده به صورت هنرمندانه ای از آنها بهره برده است و ارتباطی زیبا بین پدیدههای درونی و بیرونی داستان ایجاد کرده و بر زیبایی و تأثیرگذاری اثر خویش افزوده است.
سخن آخر
در حقیقت به نظر می رسد يكي از عوامل موفقيت رمان سال های ابری توجه ویژهی نويسنده به نشانههای اجتماعي، فرهنگی و نمادین است. در این راستا علی اشرف درویشیان به شكل مطلوبي توانسته حضور اين نشانهها را در ابعاد مختلف و جنبههای گوناگون زندگي روزمره، ازقبيل خوراك، پوشاك، شغل، مسائل اجتماعی، سیاسی و پرداختهای نمادین به تصوير بكشد. گوناگوني نشانهها در اين رمان بسیار چشمگير است. واژههای بسیاری همچون فریاد، دود، تاریکی، درد، و… نشانهها و نمادهایی از ظلم و اختناق هستند. در همه جای داستان شاهد تکرار کلماتی چون شب، تاریکی و سیاهی هستیم که عموماً وصفهایی از جامعهی در حال سقوط است. نويسنده به خوبي از نشانههایی، مانند دين و اعتقادات، آداب و رسوم، و خوراك شخصیتها براي بيان مقاصدش استفاده كرده و از روشهای گوناگون ارتباطات کلامی و غيركلامي به عنوان بستری براي بازتاب واقعیتهای اجتماعي بهره گرفته است. نمادها در این متن تحت تأثیر درون مایهی سیاسی هستند و کاربردهای سیاسی دارند. این مایههای سیاسی در بخشهای پایانی رمان برجسته تر نیز می شوند. برخی از نشانه ها در این رمان نقش های تلمیحی دارند و خواننده را ناخودآگاه به سمت داستانهای مذهبی و اسطوره ای سوق میدهند. خرافات و مفاهیم نشانه ای آن نیز در این داستان دارای بسامد بالایی است به طوری که خواننده خفقان حاکم بر جامعه که به دنبال بی سوادی و فقر فرهنگی به بوجود آمده را به وضوح احساس میکند.
منابع برای مطالعه بیشتر
احمدي، بابك،(۱۳۸۳) ، از نشانه های تصویری تا متن، تهران ، نشر مرکز.
بارت رولان،(۱۳۷۰)،عناصر نشانه شناسی ، مترجم: محمدی ، مجید ،تهران، انتشارات بین المللی الهدی.
خانیکی، هادی،(۱۳۸۳)، « هویت و گفتمان هویتی در ایران» تهران ، پژوهشکده علوم انسانی ، ص۲۱ـ۳
داد، سیما،( ۱۳۷۵) ، فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران، انتشارات مروارید.
درویشیان،علی اشرف ، (۱۳۷۹)، سال های ابری، تهران، انتشارات اسپرک
شعبانی ،رضا، (۱۳۷۷)،مبانی تاریخ اجتماعی ایران، تهران ، قومس
شعیری،جواد، وفایی، ترانه،( ۱۳۸۸)، راهی به سوی نشانه ـمعنا شناسی فعال با بررسی موردی ققنوس نیما، تهران،علمی فرهنگی
شمیسا، سیروس، (۱۳۸۶) ، نقد ادبی ،چاپ دوم،. تهران، نشر میترا
كازرونی، جعفر ، (۱۳۷۷) ، آثار درويشيان در بوته ی نقد، ندای فرهنگ، چاپ نخست، ص ۹۳
گیرو، پي ير ( ۱۳۸۳ ). نشانه شناسي. ترجمة محمد نبوي. تهران: آگاه.
مکاریک،ایرنا ریما، (۱۳۸۴) ، دانشنامه نظریه های ادبی، مترجم مهران مهاجر ،محمد نبوی، تهران ، آگه
نوري، علی ،(۱۳۸۱) ، «معیار های پوشش زنان و اگوی مصرف آن » نشریه اندیشه ، ش:۲۵، ص۱۲۹ـ۱۲۲
یونسی، ابراهیم (۱۳۸۴)، هنر داستاننویسی، چاپ هشتم، تهران، نگاه.
ارسال دیدگاه