سخن روز _ نجمه صالحی

سخن روز _ “اردیبهشت”_ نجمه صالحی

اردیبهشت که آمد ، دامان پر چین طبیعت رنگارنگ شد و زمین در ترکیب رنگهای قالی ، خفتی دوباره بافت ...

اردیبهشت که آمد ، دامان پر چین طبیعت رنگارنگ شد و زمین در ترکیب رنگهای قالی ، خفتی دوباره بافت …

نقشه های گلیم و اقلیم چمنزار یک بار دیگر حکمِ عاشقی گرفت تا از پرواز چکاوک و مرغابی به زیبا ترین سکانس پرواز رسید . بال پروانه ها در این عطرِ
عالم انعکاسی دوباره یافت چون پر زد و  به نرگس و شکوفه های گیلاس سلامی دوباره داد. بوی طراوت آمده و فصل سفر شده  است ، مهاجری که تشنه ی تکامل زیبایی های خداست. تولد دوباره ی احوال فصل های دگر است  ، اینجا  تجمع نقش‌ و  رگ برگهای دگر است. نم باران باز هم بوی عطر لاله زار را پیاده کرد تا مسافران خطوط جاده ها ، راز عشق را دریابند. هم نفس باش در این شور و شعف که دیوانگان محو این تکامل اند. عالمی در این معنا ، سکنی گزیده است . چای بهار چقدر لب سوز است …

سینی چای ، با سماور و قوریِ پر شکوفه از آسمان خدا بر زمین نشست ، گویی پشت بام ما امسال ، به حقیقت نشسته است… چه بویی به  مشام می‌رسد در این عطر پراکنی بهار ،  چه  طنین انداز است صدای جویبار …
چه خبر شده مگر اینجا کجای زندگیست … مگر بهارِ زمین  ندایِ  بندگیست …
در پشت پنجره ی اتاقم چکیده  قطره ی آب 
اینجا گذراست اما نظاره گر به سرا ست…
این هوشمندیِ عالم ، ادراکِ نگاهِ من است
چون یک سفیر سلامت ، در عالمی دگراست…
اخلاصِ نگاه من اینجاست ، ادراکِ راه ، خداست..

من ناظرم به حقیقت  در انتظار بهار…

 

 

نویسنده : ” نجمه صالحی”