نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
تقدیم به زبان شیرین مادریام:
🪷🪷🪷🪷🪷🪷🪷🪷چشمانم را بستم و از ته دل فریاد کشیدم:
دوستت دارم میهن نازنینم!
دوستت دارم زبان شیرینم!
دوستت دارم یار دیرینم!
فریادم، چون عصای موسی دریاها را شکافت؛
رودها را خروشان و مواج کرد؛
درهها را در هم نوردید؛
سنگلاخها و نیزارها و بیابانها را چون سنگفرشی زیر ضربههایش سپرد؛
فریادم، کوهها را همچون تیشهی فرهاد کند و تکه تکه کرد؛
فریادم اما خسته نشد! اینک، پژواک فریاد من همچنان در پهنای این بیکرانهی هستی، دور میزند و هماره در رقص و پیچش است و میسراید:
فریبا شمس. سوم اسفند ۱۴۰۱
این مطلب بدون برچسب می باشد.