غزل تن تننم به قلم “استاد فیض شریفی”
غزل تن تننم یا دلی دلی خوانی :
دل بده دیوانه به من، من نه چنینم که منم
مستم و دیوانه منم، شعر تراود از تنم
رفتی و دیوانه شدم، ساکن میخانه شدم
هرچه دهی بتا ! به من، می شکنم می شکنم
دوش به خانه آمدی، سایه صفت ،سایه زدی
از تو نمی رود برون، ماه وشم، تن تننم
وای بگو کجا بدی؟ داغ و برشته است صنم!
همچو چراغ روشنم، دف زنم و دف بدنم
ای تو تمام تب من، مفتعلن ، مفاعلم
نور گرفتم از تنت، چراغ هر انجمنم
بوی توام گرفته تن، نام توام به لب گذر
خرمن عطر یاسمن، ریخته بر پیرهنم
گفته ای یم برو برو، می روم و نمی رود
عشق تو از سرم برون، مشت نزن بر دهنم
بلبل خوش نوای من! ای گل سرخ پنجدری!
پنجه تو و خمسه ی من! شعر و شرابم سخنم!
دور مکن مرا زخود، خلوت من جلوت من!
من که به اوج می برم، شاعر بزم تو منم
هی تو مگو به اهل و فحل، گمشده ام در شب و شب
من که اسیر شب شدم، نور بنه بر دهنم
فیض شریفی
۲۷ اسفندماه ۹۶
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0