نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
” وفا “
بر من نظری افکن ، گر میل وفا داری باران محبت شو، بر خاک دلم جاری
خاک قدمت گشته ، چون سرمه ی چشمانم سر مستم و خشنودم ، از محنت و غم عاری
بی روی توخشکیده ، باغ دل این عاشق معشوقه اگر باشی ، خود گرمی بازاری
ماندم که چه میخواهی از این دل سرگشته ؟ گه مایه آرامش ، گه باعث آزاری !!
باید سر و جان بخشی در راه وصال یار مجنون شده ای آن دم ، آن لحظه که بر داری
افسانه ی فرهاد و شیرین و غم عشقش تکرار نخواهد شد ، این قصه ی تکراری
معصومه_خدابنده
آقای احسان امیری : سر دبیر شعر رسانه
این مطلب بدون برچسب می باشد.