داستان کوتاه

داستان کوتاه “خواهران سام” از پریسا توکلی

ایده ی گرفتن مجوز برای یه موسسه فرهنگی هنری از طرف سامی مورد استقبال خانواده قرار گرفت.

خواهران سام

ایده ی گرفتن مجوز برای یه موسسه فرهنگی هنری از طرف سامی مورد استقبال خانواده قرار گرفت.
چندماهی طول کشید تا مکان مناسب پیدا کردند.مدارک لازم رو جمع آوری  و مقدمات تاسیس رو  مهیا کردند.
یه واحد آپارتمانی مرکز شهر، با دوتا اتاق که هر کدوم مخصوص یکی از خواهرها شد.
سوگل که عاشق دوخت و دوز بود، کنار مادر خیاطی های ساده رو انجام میداد و با گلدوزی های ظریف،  دوختهای زیبایی رو خلق می کرد. بعد از دیپلم با رفتن به کلاسهای خیاطی مهارت پیدا کرده بود و مدرک گرفته بود، و برای موسسه جدید، مجوز کلاسای طراحی دوخت رو گرفت.
سولماز از بچگی اهل موسیقی بود، قبل از اینکه بخواد اموزشی ببینه از هر وسیله ای صدا در می اورد، توی خونه دوست و فامیل هر سازی می دید امتحان میکرد و از صاحبش میخواست یادش بده، ولی یادگیری جسته گریخته راضیش نمیکرد تا اینکه یه روز پدر با اشتیاقی که از سولماز سراغ داشت با یه استاد مجرب موسیقی مشورت کرد و دخترک رو به مدرسه موسیقی فرستاد.
الان سولمازِ بیست و پنج ساله در حد همون استاد کاربلد و حرفه ای بود.
یکی از اتاق‌های اون دفتر رو هم سولماز برداشت برای آموزش تربیت مربی و مرکز برنامه ریزی برای کنسرتهای مختلف.
سامی مدیریت موسسه رو به عهده گرفت اما چون اهل پول دراوردن بود و مستعد کار توی بازار، فقط جایی که لازم بود به کمک خواهرها میومد و از حق امضاش استفاده می کرد، پشتیبان خواهرها بود و هر زمان نیاز بود از نفوذ کلام و ظاهر خوبش برای پیشبرد کار اونها استفاده می کرد. 
سامی با سرمایه ای که پدر در اختیارش قرار داده بود چند سالی بود که مغازه کیف و کفش داشت، با خوی ریسک پذیری که داشت، به زودی توی کارش موفق شد و تونست کار و کسبش رو توسعه بده و وارد کننده کیف و کفش های خارجی بشه. توی رفت و آمدهایی که به کشورهای دیگه داشت، با یه کمپانی مد و فشن آشنا شد و با کسی که برگزارکننده اون شوهای زیبا بود، دختری به نام حنا. بعد از یه مدت نمایندگی یکی از برندهای خوب دنیا رو گرفت و مغازه کوچیکش تبدیل به یه فروشگاه بزرگ شد. 
در خلال ارتباط تجاری که سامی و حنا با هم داشتن، یواش یواش به هم علاقه مند شدند، جذابیت سیما و خوشتیپی و خوش زبونی سامی، به دل حنا نشست و سامی هم شیفته ظرافت و زیبایی چهره و توانایی و اعتماد به نفس بالای این دختر ایرانی در یک کشور بیگانه شد. 
با صمیمیت بیشترشون، با خانواده هم آشنا شدند، پدر حنا یه سرمایه گذار بود و مادرش یه دکوراتیو موفق و حنا تک فرزندشون بود که سالها در ایتالیا زندگی می کردند. 
سامی هم از خانواده اش برای حنا گفت، که پدرش بازاری و رییس صنف کیف و کفش هست و مادرش خیاط قابلیه و متد خاص خودش رو توی طراحی الگو بین همکاران خودش داره. و خواهراش که سولماز نوازنده و موسیقی دان هست و سوگل طراح لباس. 
توی این مدت سوگل و سولماز هر دو پیشرفت بسزایی کردند و کارشون رو بسط دادن. 
سولماز یکی از اصلی ترین برگزارکنندگان کنسرتهای کشور بود، با شاگردانی که خودش تربیت کرده بود. و سوگل مزون باشکوهی رو مدیریت می کرد که طرح و دوخت و فروشش با خودش بود. 
یکسال بعد وقتی حنا عروس خانواده شد و به ایران سفر کرد، بیشتر با خواهران هنرمند سامی نزدیک شد و باهم یه تصمیم بزرگ گرفتند. 
قرار شد بجای اینکه سامی و حنا برندهای خارجی رو وارد کشور کنند، سازها و موسیقی اصیل وطنی رو توسط سولماز و لباسهای سنتی و دوختهای ایرانی رو بواسطه هنر سوگل و با کمک فشن شوهایی که حنا و سامی میگذارن به دنیا معرفی کنند.
اولین تجربه شون در فشن شو مشترک شون با استقبال زیادی روبرو شد. مدل های ایرانی مهاجر،  با پوشش لباسهای سنتی سوگل و همراهی گروه نوازگان موسیقی سولماز، رقص ایرانی رو به زیبایی اجرا کردند، این سبک جدید کار، بسیار خاص و جالب توجه شد.خصوصا که دکور صحنه رو هم مادر حنا بر اساس کاخ آپادانای تخت جمشید طراحی کرده بود. 
الان سالهاست که با همکاری این دو خانواده، فرهنگ و سنت های زیبای ایرانی به جهان معرفی میشه و باعث آشنایی اروپایی ها با کشوری شده که از اون شناخت کاملی نداشتند. 
طی این چند سال، سولماز با یکی از اساتید موسیقی و سوگل با یکی از پسران فامیل که از سالها پیش به هم علاقه مند بودند، ازدواج کردند و با وجودیکه  موقعیت مهاجرت داشتند، ایران موندند. سامی و حنا در ایتالیا اقامت کردند، ولی بخاطر عرق ملی که داشتند، زیاد به ایران سفر میکردند تا بتونن برای انتقال فرهنگ کشورشون، سفیران قابلی باشند.

#پریسا_توکلی