معرفی و خلاصه کتاب کارت پستال نوشته روح انگیز شریفیان

معرفی کتاب(کارت پستال) با پریسا توکلی

کتاب کارت پستال نوشته روح انگیز داستانی ست بر اساس دغدغه های پس از مهاجرت یک دختر جوان

روح‌انگیز شریفیان

نویسنده معاصر ایرانی، متولد سال ۱۳۲۰ در تهران است. تحصیلات دانشگاهی  خود را در رشتهٔ تعلیم و تربیت در اتریش طی کرده‌است او علاوه‌ بر تحصیل روانشناسی، در کنسرواتوار پیانو هم می‌زد. در زمان دانشجویی، داستان‌های کوتاه می‌نوشت اما به گفته‌ی خودش به دلیل احساساتی بودن آن‌ها را پاره می‌کرد. وی اکنون سال هاست که در لندن اقامت دارد.
روح‌انگیز شریفیان، نویسنده ای ست که جایزه ادبی گلشیری برای بهترین رمان سال را از آن خود کرده است.

کتاب کارت پستال نوشته روح انگیز شریفیان داستان دختری به نام پروا از یک خانواده متمول و سنتی است. او که به خواستگاری پسر دایی اش جواب رد می دهد، باعث اختلاف خانوادگی می شود.
سپس پدرش او را به زور در شانزده سالگی راهی انگلیس میکند.
دخترک خشمگین از فرهنگ و جامعه ای که طردش کرده و برایش تصمیم گرفته،
سعی میکند به خلق و خوی مردم کشور جدید عادت کند و یک فرد انگلیسی شود. این داستان بر محور مشکلات مهاجرت نوشته شده. پروا مهاجری ست که نه به میل خود و یا برای پیشرفت کاری و تحصیلی، که به زور و ناخواسته و با بغض و دلشکستگی راهی دیار غربت می شود. انتخاب نام کاراکتر اصلی داستان، به دور از شخصیت او و ترس از بازگشتش به زادگاه مادری اش نیست.
پروا با با پسری ایرانی به نام ارسلان ازدواج می کند و صاحب چهار فرزند به نامهای سحر، تارا، اسکار، ساسان می شوند. او که اکنون به میانسالی رسیده هیچ تمایلی برای برگشت به وطن ندارد.
خواهر پروا، که برای دیدن آنها به لندن می‌رود، بچه‌ها را با خود برای مدتی به ایران می‌آورد. کم کم آنها به فرهنگ ایران علاقه مند می شوند و تصمیم می گیرند برای همیشه در ایران بمانند. بعد از مدتی ارسلان نیز که تحمل دوری آنان را ندارد به ایران بازمی گردد. در این میان پروا با بازگشت همسر و فرزندانش، به وطنی که چهل سال قبل آن را ترک کرده بود، در کاروانی که گوشه حیاط گذاشته، شروع به درست کردن کارت پستال می‌کند، تا تنهایی اش را پر کند.
” به حیاط، چمن‌ها و پرچین سرسبز و شاداب دور حیاط نگاهی انداخت. دلش می‌خواست آن‌جا را با دل سیر تماشا کند. دلش می‌خواست به قضاوت زندگی‌اش بنشیند. به قضاوت عمری که در آن خانه و سال‌هایی که در آن کاروان گذرانده بود. از خودش می‌پرسید آیا یک نیمه‌ روز برای یک زندگی کافی است؟ مگر در یک چشم به هم زدن می‌توان همه‌ی آنچه را که از سر گذرانده بود، مجسم کند و به یاد آورد؟ روزی کسی گفته بود: همه‌ی زندگی‌ام را می‌توانم در نیم ساعت برایت تعریف کنم. آیا به راستی می‌شود یک زندگی را در نیم ساعت تعریف کرد؟ فقط در یک سریال تلویزیونی این کار ممکن است.”
اما بعد ازمدتی به این نتیجه می رسد که به ایران برگردد و کارت ها نمی‌توانند تمام خاطره هایش را به تصویر بکشد، از طرفی پدرش را هم نمی‌تواند ببخشد و برسر دو راهی برای بازگشت به ایران می ماند.
اما وقتی ارسلان و دختر محبوبش، سحر به ایران می روند دچار سر درگمی میشود.

“رفتن سحر غيرمنتظره نبود ، تكان دهنده بود.”
“رفتن سحر همه ي اولين ها را به يادش مي آورد. اولين هايي كه هر يك را جايي ، جا گذاشته بود. اولين روز مدرسه ، اولين دوست ، اولين عشق ، اولين اشك ، اولين بوسه ، اولين بچه ، اولين خانه و اولين مرگ.”

نویسنده ادعا دارد در کنار بیان معضلات مهاجرت به نکات اخلاقی و تربیتی نیز می پردازد. متن داستان با کلیشه‌های رایج ادبیات مهاجرت متفاوت است. نثر کتاب هم بسیار زیباست و پر از جملاتی است که در ذهن خواننده می‌ماند:

 

«زندگی مثل یک استکان چایی است.به ندرت پیش می‌آید که هم رنگش درست باشد،هم طعمش و هم داغیش.اما هیچ لذتی با آن برابر نیست»

 

 

 

 

از خواندن کارت پستال لذت ببرید.

معرفی و تحریر:
#پریسا_توکلی